اصلاً حسین جنس غمش فرق می‌کند

تا کی دوری و مدعی دوستی؟

بسم الله الرحمن الرحیم

قرآنی را که استاد به من هدیه داده بود برمیدارم نه به قصد تلاوت و نه به قصد ثواب بلکه به قصد مطالعه...

انگار دفعه اول است که قرآن میخوانم انگار این آیات را تا به حال نه دیده ام ونه شنیده ام ...

مغزم پر سوال میشود که چرا اینجا خداوند فرموده جز خاشعان؟چرا خاشعان؟چرا صادقان نه؟بعد که می اندیشم حکمتش را میفهمم

گاهی تفسیر آیه را در گوشی ام میخوانم...

هنگامی که انذار میدهد خودم را جمع میکنم و حواسم رامتمرکز و هنگامی که از رحمانیتش سخن میگوید چشمانم را میبندم و با لبخندی  غرق میشوم در دنیای تخیلاتم میبینم که در آسمانم و هاله ای از نور مرا فرا گرفته و من نشسته ام و سرم را برروی تکه ای ازنور قرار داده ام لبخندم عمیق تر میشود چون خود را در آغوش خدا می یابم چشمانم را که باز میکنم گونه های خیسم را پاک میکنم و باز میخوانم و میخوانم و ...سیر نمیشوم 

قرآن کتابی است که مهجور است در نزد من زیاد به سراغش نرفته ام و زیاد از آن نمیدانم.این چه مسلمانی است؟این چه شیعه بودنی است؟تو از معجزه پیامبرت غافلی آنوقت دنبال کدام معجزه میگردی؟تا کی دوری و مدعی دوستی؟ازخودم بسیار ناراضی ام کاش بتوانم جبران کنم

وااای بر من ، وااای برمن ،  وااای برمن

نمیدانم چطور جواب دهم؟؟؟

۱۹:۵۵

من در بهشت

بسم الله الرحمن الرحیم

تف به ریا اما اگر در تصویر دقت بنمائید مشاهده میفرمایید که دارد از چهره ام نور منعکس میشود:)))

بهشت ارزانی خوبان عالم

بهشت من تماشای حسین است


۰۰:۳۶

دلبسته یاران خراسانی خویشم

بسم الله الرحمن الرحیم

دلم هوای دیدنش را داشت.نمیدانم زمان چطور گذشت وچگونه به در خانه اش رسیدم.

-ای پسر رسول خدا درخواستی داشتم.در دعاهایتان یادی هم از ما بنمایید.

-فکر میکنی به یادتان نیستیم و فراموشتان میکنیم؟

-میدانم که نه اما...

-هر وقت خواستی بفهمی چقدر به یادتان هستیم ببین چقدر خودت به یاد ما هستی...

                                         ***
از امروز باید با خودم عهد ببندم نباید لحظه ای فراموشش کنم.

اصول کافی ج 4 ص469
۱۴:۱۲

فقط برای تو،ناقابل ولی بی ریا

بسم الله الرحمن الرحیم
میدانم میدانم برای سربازی برای جان فشانی در راهت باید از انتظار عامیانه ترقی کنیم به انتظار عالمانه برسیم و باز دوباره ترقی کنیم و به انتظار عارفانه برسیم
اما من هنوز اندر خم یک کوچه ام در همان انتظار عامیانه مانده ام ...
ببخش آقا جان ببخش...
تصمیم گرفتم اندک قدمی بردارم که بسیار ناقابل است اما میخواهم همراهانی را بطلبم که این ناقابلی را با دل های نورانیشان بی ریا میکنند...
مهدی یاوران عزیز شما را فرا میخوانم به محفلی عاشقانه که قرار است نذر ظهور آقا شود
هر چند کوچک است ولی بزرگ است
بیایید امروز هر کار خیری که کردیم از پیش قدم شدن در سلام تا آشپزی خانوم برای خانواده تا رفتن به دنبال روزی حلال تا یک صلوات تا یک لبخند به دیگران همه و همه را تقدیم کنیم برای تعجیل در ظهور حضرت
کیا موافقن؟مهدی یاورا دستا بالا
(پست قبلی در حال تکمیله عذر خواهم بابت تاخیر خیلی سرم شلوغه)
۰۰:۳۲

کمیل جان

بسم الله الرحمن الرحیم

کمیل جان   یادت هست وقتی به زیارتت آمده بودم نشستم و با تو از پدر حرف زدم

کمیل جان   دل من جمعه و شنبه نمیشناسد هروقت که حالم دلی میشود می آیم سراغ دعای کمیل

کمیل جان   تو چقدر عظمت داری که دعایی به وسعت دریا به تو آموخته شد

کمیل جان   به سراغ دعا که میروم تشنگی ام تمامی ندارد  همچون آب شوری است که هرچه مینوشم سیرآب نمیشوم

کمیل جان  من کمیل را برای ثواب نمیخوانم؛ میخوانم که پای درس پدر یاد بگیرم چگونه سخن بگویم

کمیل جان   سلام مرا به بابا برسان



۱۶:۱۳

بوی خوشَم آرزوست

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

میخواهم ازکسی برایتان بگویم که هم عاشق بود هم معشوق...

عشقش حقیقی بود به گونه ای که بوی خوشش را از فرسنگ ها فاصله استشمام میکرد ...

جالب تر آنکه معشوق هم بوی خوش او را استشمام میکرد...

مسلمان نبود ولی مسلمان بود...

بله درست حدس زدید از جناب اویس میگویم ...

اویس جان!تو که بودی ؟ چه کرده بودی ؟ که اینگونه رحمت للعالمین برایت بی قرار بود؟

راز این عاشقی چیست؟میشود مرا ذره ای از شراب عشقت بنوشانی؟میشود ازآن بویی که تورا راهی مدینه کرد به منی که حس بویایی ندارد بفهمانی؟

اویس جان تو اسماعیلت را ذبح کردی معشوق ندیده از مدینه باز گشتی وبرای همیشه معشوق معشوق گشتی...

من چگونه اسماعیل هایم را ذبح کنم که همچون تو در آغوش معشوقم آرام گیرم؟دستان خالی از عشق ولی مدعی ام را بگیر و در دستان معشوقمان بگزار

خواهرانه:پیشنهاد میکنم انیمیشن بوی خوش مدینه را ببینید اگر بارانی نشدید بیایید و مرا فحش دهید خخخ


۰۰:۰۲

خشکه مقدس

بسم الله الرحمن الرحیم

وقتی فیلم محمد رسول الله در سینماها اکران شده بود خیلی دوست داشتم برم و ببینم اما هرکس که رفته بود ودیده بود میگفت اونجوریام که فکر میکنی جالب نیست ارزش نداره نرو...اما من میگفتم میخوام برم ببینم ولی قسمت نشد تا اینکه فیلم اومد تو سینمای خانگی و باید خریداری میکردی...

خونه یکی از اقوام بودیم که دیدم دارن فیلمو و وقتی گذاشتند خیلی جذب فیلم شدم به نظر خیلیم قشنگ بود دستمال هامم کنارم(الان حتما میگین بابا توام که همش اشکت دم مشکته!خو چیکا کنم مگه دست خودمه؟)

وقتی حضرت ابوطالب رو دیدم دلم پدری شد دیگه داشتم منفجر میشدم از احساسات مثل همیشه بایه صدای منحصربه فرد موقع احساسی شدنم گفتم نباید صورت حضرت ابوطالب رو نشون میدادند ایشون کسی هستند که پدرِپدر هستند کسی با این عظمت که خداوند اون رو پدرِپدر قرار بده باید صورتشون رو نور نشون میدادند...تو یه حالی بودم که فقط باباعلی میدونه داشتم تو دلم قربون صدقه بابا علی جااااان میرفتم 

که یه نفر زد تو برجک ما و گفت:تو دیگه خیلی خشکه مقدسی...

منو میگین! دیگه از فاز در اومدم رفتم تو آمپاز

 دهان مبارک رو بستم و تا آخر فیلم برخلاف همیشه اظهار نظر نکردم و گذاشتم بقیه با خیال راحت فیلمشونو ببینن(چون معمولا خیلی وسط فیلم ها حرف میزنم و...)

۰۰:۰۱

خدا مهربونی کرده

بسم الله الرحمن الرحیم

بدون هیچ مناسبتی از طریق واسطه ای گلی برایم می آید به همراه عطر دوست داشتنی ام

از طریق همان کانالی که دوست دارم خداوند برایم محبت میفرستد...در برابر محبت نمیتوانم مقاومت کنم پرشی میزنم در بغلش که اگر قوی نبود ستون فقراتش میشکشت...اشک شوق جاری میشود از او تشکر میکنم

او میخندد ومیگوید باز احساساتی شدی؟

میگویم بله...

اما او نمیداند مهربانی اش ذره ای است از مهربانی خدا...او واسطه ایست برای این مهربانی و این اشک و تشکر در حقیقت برای آن خداییست که بنده ی ناچیز چون من را عاشقانه دوست دارد و لطف بی نهایتش را همواره ارزانی بندگان خطا کارش...

خداوندا تو با بدهایی چون من اینچنین میکنی پس با خوب هایت چه میکنی؟

(دیر عکس گرفتم گل پژمرده شده)


۱۶:۲۸

لیلی با من است

بسم الله الرحمن الرحیم

صحنه اول:

آقا مبارک است...

تبریک را از بنده ی عاصی از عاشقی دیوانه همچون من میپذیرید؟

اصلا من لیاقت دارم آغاز امامتتان را تبریک گویم لیاقت دارم دلم را آذین ببندم ؟

منی که نام شیعه و سادات را یدک میکشم ولی آنقدر بی لیاقتم آنقدر سیه رویم که نمیتوانم برای ظهورتان کاری کنم بماند قلب عزیزتان را هم به درد می آورم 

امروز کسی به من گفت تو از خودشونی هواتو دارن خیالت راحت...

با این جمله آتشی بر جانم افتاده که من اگر دین این نعمت را نتوانم ادا کنم اگر بار این امانت را که سیده هستم نتوانم به دوش کشم چه کنم؟قطعا راهی دوزخ میشوم

آقا جان چطور جواب بابا علی  جانمان را بدهم وقتی بیاید و بگوید دخترِبابا تو چرا برای مهدی ام برای دردانه فاطمه کاری نکردی؟چرا قلبش را جریحه دار میکردی؟

آنوقت چه خاکی بر سرم بریزم آنوقت چه خونی بگریم آنوقت چطور صورتم را متبرک کنم با خاک پای پدر؟

چه فایده دارد نفس کشیدن در این دنیا وقتی انقدر به درد نخورم حالم ازین منِ بد بهم میخورد کاش بمیرم که مایه ننگتان نباشم

صحنه دوم:

همیشه بعد از این حالات وارد حالی دیگر میشوم میدانم هرچقدر هم بد و کثیف باشم آنها بی نهایت کریم و بخشنده اند همواره پذیرا هستند وبه گداهای چون من نگین پادشاهی  میدهند...

حالم که جا می آید با خودم میگویم نباید خودم را بااین حرف هادورتر کنم...

دوباره میزنم به در پررویی...

اشک هایم را کنار میزنم لبخند مرموزانه میزنم و میگویم:

نه این دنیا همان دنیایی است که تو در آن نفس میکشی قدم برمیداری پس مایه ی افتخار است در همان جایی نفس میکشم که تو هم نفس میکشی

مایه ی افتخار است دردوره ای پا به این جهان گذاشته ام که ندیده عاشق شده ام 

من امام ندیده دلباخته ام ...همینکه لباس سربازی تان را(چادر)برسرم میکنم این یعنی نظر لطف...

اگر مرا نمیخواستید چرا پس شیعه به دنیا آمده ام چرا انقدر دم از شما میزنم؟باور نمیکنم باور نمیکنم بی حکمت باشد...(اعتماد به سقف دارم در حد لالیگا)

خودتان میفرمایید ما شیعیانمان را تنها نمیگذاریم ازآن نگاه های زهیر گونه ارباب به من هم میکنید تا به راه آیم؟؟

میروم و همه جا برق می اندازم و بساط شام شب عید رامهیا.لباس شب عید میپوشم و دستی به سر وصورت میکشم و عیدی آماده میکنم همانطور که در عید غدیر عیدی میدادم و خودم بیشتر ازهمه ذوق میکردم تصمیم میگیرم برای عید امامت مولایم عیدی دهم 

💓منم سرگشته حیرانت ای دوست ،کنم یکباره جان قربااااااانت ای دوست💓

برای تعجیل در ظهور مولایمان صلواتی عنایت فرمایید

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

بعدا نوشت:تف به ریا ولی گفتم بدونید دوتومن عیدی دادیم پنجا تومن کاسب شدیم😁



۱۷:۰۴

برویم در آغوشش

بسم الله الرحمن الرحیم

چه کیفم کوک باشد چه کشتی هایم غرق شده باشد چه حال زیارت باشد چه حال زیارت نباشد چه احساس خوبی از آدم بودنم داشته باشم چه خودم را بدترین آدم دنیا و غرق گناه بدانم در هر حالتی خودم را به آغوشش میرسانم آغوشی که همیشه جایی برای همه هست ...

چه بهترین آدم دنیا باشی چه غرق در گناه...

اوگناه را نمیبیند یعنی نمیخواهد ببیند در هر صورت پذیرای توست شاهد سخنم این کلیپ است از استاد متفکر نابغه علیرضا پناهیان...

چه امامی!چه پناهی!چه سلطانی!

همه میدانند که چقدر امام رضایی ام ...حتی برادر کوچک 6 ساله ام میگوید آبجی تو عااااااشق حرمی،او نمیداند طبیب حال بدم رفیق حال خوشم همدم همیشگی ام حضرت سلطان است...

من بزرگ شده ی این حرمم،یادم می آید آنقدر کوچک بودم که روسری هم نداشتم کافی بود بدانم حرم میرویم دیگر سرازپا نمیشناختم مادرم یک گوشه مینشست و مشغول زیارت من کل حرم را متر میکردم و روی سنگ های مرمر سرسره بازی...مادر که می آمد و میگفت برویم فرار میکردم تا بیشتر در حرم بمانیم...

به قول علامه طباطبایی همه امامان لطف دارند همه شان رئوفند اما لطف و رافت این امام حسی است ظاهر است...

این سلطانی که خداوند ولی نعمتمان قرار داده فرزند عزیز بابایمان علی (ع)است بایدم همچون خودش باشد...

آییییییی مردم آیییییییی شیعیان نازتان را ارزان نفروشید که گران میخرد این سلطان...آییییییییی مردم دیگر ذره ای غم به دلتان راه ندهید که این سلطان طبیب است...آییییییی مردم این سلطان مهربان فقط آقای خوب هانیست آقای بدهایی مثل منم هست...بشتابید که آغوشش گشوده است برای همه مان...خودتان را ازین نعمت واسعه محروم نکنید سلطان منتظر ماست بیا تابرویم...

این کلیپ شرح حال منم هست

دعا کنید به خادمیش بپذیرتم

 



۱۷:۵۳

در جُستجوی عاشِقی

یَا مَــنْ بیـده کُــل مِفـتاح

السلام علیک فی آناء لیلک واطراف نهارک
Designed By Erfan Powered by Bayan