اصلاً حسین جنس غمش فرق می‌کند

وَ لَاَبکِیَنَّ عَلَیکَ بُکاءَ الفاقِدینَ

بسم الله الرحمن الرحیم

همه چیز خوب است ظاهرا؛اما از این خوب بودن نسیم آرامش نمی وزد. 

از این خوب بودن صدای سکوت بکر نمی‌آید

قاطی رنگ آبی این خوب بودن، چند قطره جوهر تیره ریخته شده .

 همیشه یک جای کار می‌لنگد. یک‌جای این خوب بودن می‌لنگد

 شبیه به پرنده ای که قبل از پریدن شک می‌کند به منطق پرواز. 

یک جای کار می‌لنگد و فکرم به‌جایی قد نمی‌دهد.

 انگار افکارم جایی برای بزرگ‌شدن ندارند. 

تا می‌آیند قد بکشند می‌خوردند به دیواری که این کوچه را بن بست کرده است

دیگر این ها خوب نیستند... نه کارهایم، نه راهم، نه دنیایم. به دلم نمی‌نشینند. 

یک چیزی کم است و من از این کم بودن غصه می‌خورم میخواهم فرصتی داشته باشم تا افکارم پرواز کنند. چشمم به کوچه‌ی رو به روی بن بست میماند کوچه‌ی تو رو به‌روی همین بن بست بود و من سال‌ها از آن غافل بودم.

و هنوز هم توان برخاستن از این بن بست و قدم گذاشتن در کوچه ی آب پاشی شده ات را ندارم ...

بوی آسمانی کوچه ات تا به اینجا میرسد درِ سپید خانه ات به چشمم میخورد

ولی سنگینی تعلقات اجازه حرکت به من رانمیدهد 

اشک میریزم بلند بلند از سنگینی این همه بار...

وَهُوَ یَضِجُّ إِلَیْکَ ضَجِیجَ مُؤَمِّلٍ لِرَحْمَتِکَ

#تمنای تسلیم

 


دریافت

 

۰۸:۲۸
آلاء ..
۰۶ ارديبهشت ۹۸ , ۱۲:۳۴
خدایا منم
هرچی این گفتن منم 

پاسخ :

آلا بیا وسط متن جدی و حس نامفیدی و حال پریشون نخندونم:)))
اقلیما ...
۰۶ ارديبهشت ۹۸ , ۱۴:۱۱
من تو زندگیم زیاد مثل اینایی که نوشتی شدم
گاهی با تموم وجودم فکر میکردم مسیرم رو پیدا کردم و میرفتم با ذوق جلو....یهو کم کم پنچر میشدم و برمیگشتم سر خونه ی اول...
گاهی عصبی میشدم
گاهی افسرده میشدم
گاهی میگفتم بیخیال مسیر بذار منم مثل بقیه زندگی کنم
گاهی بدتر از خونه ی اول میشدم
یادمه با همه دعوا داشتم حتی مدام به حضرت عباس علیه السلام غر میزدم که چجور باب الحوائجی هستید که حاجتم رو نمی دید و من هنوز تو جاده خاکی ام
گاهی با خود خدا لج میکردم
گاهی با خودم لج میکردم
گاهی اکتفا میکردم به واجبات،گاهی مرتب به هر دعایی چنگ میزدم...
گاهی اونقدر اشک میریختم که سر نماز بی هوش میشدم....
اما هیچوقت اونطور که باید اوج نمیگرفتم،چون دعا کردن بلد نبودم...
یه مسیر افتان و خیزان که تهش معلوم نبود حالم خوبه یا بد....
تا این که رسیدم به استغفار
به این که هر بلایی سرم میاد از گناهان ریز و درشتمه
گناهانی که توی استغفار هفتاد بند امام علی علیه السلام به زیباترین شکل بیان شده
گناهانی که اصلا هیچوقت حواسم بهشون نبوده
حالا من تموم وقتم رو دارم صرف استغفار میکنم
در موردش میخونم،درموردش حرف میزنم،باهاش عشق میکنم و احساس میکنم به اون چیزی که باید رسیدم
الان تموم آرزوم اینه یه روز اونطور که خدا دوست داره استغفار کنم و سبک بشم
آیت الله بهجت میگن مدام استغفار کنید و هرگز خسته نشوید و اگه گره هاتون باز نشد من پاسخگوام....
تو هم دوست داشتی امتحان کن:)

پاسخ :

حالی که الان نوشتم مربوط به همین الان نیست چقد وقته دچارش شدم
هرچی سعی میکنم ازش فرار کنم سفر برم زیارت برم طبیعت برم تو جمع بخندنم و بخندونم فایده نداره این غم ولم نمیکنه...
در پست هام هم این تلاطم ها نمایان هست فکر میکنم و متاسفانه به مخاطبین هم انتقال میدم
به قول تو بلد هم نیستم چیکار کنم بلد نیستم دعا کنم بلد نیستم حرف بزنم و حالمو بگم...
و میدونم اگر قلبم وصل بود به خدا انقدر از بی آرامشی زجر نمیکشیدم
انقدر بیقرار و احساس نامفید بودن نداشتم
حس میکنم دست و پام بسته شده ولی دقیقا به واسطه چی نمیدونم؟
استغفار بلد نیستم زبانی ذکرش رو میگم اما نمیتونم درکش کنم و بفهممش 
۴ سال اخیر اوج بیقراری های من بوده و از آن جوینده هایی بوده ام که نیافته ام:(
وقتی گدا تنبل باشد تقصیر صاحب خانه چیست؟

(سلمان مهدوی)
۰۶ ارديبهشت ۹۸ , ۱۴:۱۲
سلام
این حالت قبض رو خیلی از ماها پیدا میکنیم...
خوبه، قدر بدونید و استفاده کنید. مخصوصا شما خانمها بهترین بهره ها رو میتونید ببرید...

این حال رو مولانا تو نی نامه مثنوی خوب بیان کرده:
بشنو از نی
نی وجودت
نی درونت، صداشو بشنو
بشنو از نی چون حکایت میکند
ببین چجوری داره ناله میکنه؟
از جداییها شکایت میکند.

کز نیستان تا مرا ببریده اند
نی، مال نیستانه،
جان من و شما چی؟
اصلش کجاست؟

از نفیرم مرد و زن نالیده اند.

از وقتی از اصلمون، از وطنمون جدا شدیم،
این ناله قطع نمیشه...

منتها نمیشنویمش.

اصل وجودمون تو چاه غیبت اسیره و فریادها و ناله هاشو نمیشنویم...

پاسخ :

سلام علیکم
صدای ناله ی همیشگی درونم رو میشنوم
اما راهی برای پاسخ بهش پیدا نمیکنم
خسته شدم از این ناله وقتی راهکاری براش پیدا نمیشه
از جنگیدن خسته شدم تصمیم به تسلیم گرفتم
اصلم رو نمیتونم عمیق بفهمم
از سرعت بینهایت عمر میترسم
آقای بیدل
۰۶ ارديبهشت ۹۸ , ۱۵:۴۰
این احساس عجز نعمت خداست که درِ اعتصام رو باز می کنه ...

پاسخ :

پس کی قراره باز شه این در؟
کی قراره تموم شه این وضعیت؟
۴یا ۵ سال زمان کمی نیست

آقای بیدل
۰۶ ارديبهشت ۹۸ , ۱۵:۵۰
 همین الان باز شده . اعتصام مگه یعنی چی ؟ اشکی که با دعای کمیل ریخته بشه ...

پاسخ :

این اشک ها که قصه ی همیشگی منه...
چرا این اشک ها کمکم نمیکنه برای حرکت؟
چرا انقدر عاجزم؟
چرا انقدر بی اراده ام؟
چرا صبور نیستم؟
چرا تسلیم و راضی نیستم؟
و هزاران چرا...
وقتی اشک دردی دوا نکند چه فایده
آقای بیدل
۰۶ ارديبهشت ۹۸ , ۱۵:۵۷
جواب سوالاتتون رو تو "صراط" پیدا نکردین ؟

پاسخ :

شاید...
دقیقا نمیدونم چمه...
از اشک هایی که فقط لحظه ای حالم رو خوب میکنند میترسم 
فکر میکنم‌ این نارضایتی و طغیانم حالم رو بد کرده این جنگیدن های بی نتیجه 
چهار پنج ساله زندگی رو بر خودم خیلی سخت گرفتم
شاید باید قلبم رو بزرگ کنم و راضی باشم و تسلیم
انسان بودن به دلیل انتخاب های پی در پی خیلی سخت است
آقای بیدل
۰۶ ارديبهشت ۹۸ , ۱۶:۲۰
همون صفحات اول صراط استاد ماجرای یه جوون که با کلی اشک و گریه میاد سراغشون رو تعریف می کنن . دوباره یه نگاهی بهش بندازین بد نیست

پاسخ :

آهان کتاب صراط استاد صفائی رو میفرمایید؟متوجه پیام قبلیتون نشده بودم
خیر نخوندم اون کتاب رو ولی تو لیست کتاب هایی که باید بخونم هست 
علی کشاورز
۰۶ ارديبهشت ۹۸ , ۱۸:۱۱
سلام

پاسخ :

وعلیکم السلام
مرتضا دِ
۰۷ ارديبهشت ۹۸ , ۰۸:۵۹
چطوری دچار؟

پاسخ :

داغان
مرتضا دِ
۰۷ ارديبهشت ۹۸ , ۰۹:۳۹
عخی :)

پاسخ :

:(
سوته دلان
۰۷ ارديبهشت ۹۸ , ۱۲:۰۷
فقط همون « خدا نفهمیدیم...»

پاسخ :

خداااااا نفهمیدیم...
:(((((((((((((
(سلمان مهدوی)
۰۷ ارديبهشت ۹۸ , ۱۲:۴۱
با ندای درونتون نجنگید. سعی کنید اگه می فهمید ک چی می گه برید دنبال خواسته اش.

از استادی کسی هم می تونید کمک بگیرید.

حیفه این لحظات رو از دست ندید.

پاسخ :

سردرگم و پریشانم
فقط متوجه شدم این دیوار کج است باید کوبید و از نو ساخت
چظور از نو ساختنش را هنوز نمیدانم
استاد متاسفانه موجود نیست
(سلمان مهدوی)
۰۷ ارديبهشت ۹۸ , ۱۳:۳۷
می گن اگه تشنه باشی، آب هست.

تشنه حقیقی اگه باشید آب هرجور ک باشه ب شما می رسه. کمال آب در نوشیده شدن توسط مخلوقات هست و کمال شما در رسیدن ب اون آب.

کدوم دیوار کج هست؟ شناسایی کنید. دنبال راه چاره برید.
من اگه بتونم کمکتون می کنم در حد توان خودم.

این حس سردرگمی خوبه.
ولی اگه بهش جهت داده نشه مصیبته.


پاسخ :

دیواری که این سالها ساختم و فکر میکردم دارم راه درست رو میرم کج از آب دراومده
میخوام از اول بسازم
میخوام عقایدم افکارم رو از اول شکل بدم میشه؟؟
میخوام اونقدر محکم باشه که هیچی باعث فروریختنش نشه
میخوام راه درست رو پیدا کنم
میخوام به آرامش برسم...
(سلمان مهدوی)
۰۷ ارديبهشت ۹۸ , ۱۴:۲۷
آفرین
این خیلی خوبه.
منتها ب شرطی ک تشخیصتون در کج بودن اون دیوار درست بوده باشه. باید دید بر چه مبنایی تشخیص دادید ک دیواری ک ساختید کج بوده؟

اگه فکر می کنید نیاز ب طرح خصوصی هست اعلام کنید تا در خلوتکده وبلاگم رو بروی شما باز کنم.

و اگه عمومی هم طرحش اشکالی نداره، اجازه بدید دیگران هم استفاده کنند.

پاسخ :

شما حوزوی هستید؟
خصوصی وبتون بستس
سوره کوثر
۰۷ ارديبهشت ۹۸ , ۱۷:۰۸
پس با این احوال،
برای شما خبر خوشی دارم!

ماه مبارک خدا در پیش است :)

پاسخ :

ای جانم به این ماه
اگر زنده باشم بسیار مشتاق ضیافت الهی هستم
یا زهرا
۰۷ ارديبهشت ۹۸ , ۱۷:۵۳
گاهی وقتا آدم خودشو گم میکنه...اما مهم اینه که سریع بگردی و خودتو پیدا کنی.
یه استادی داریم که همیشه میگن:خدا گفته مجاهده با نفس رو دوستدارم نه اینکه پیروز شدن در این مجاهده و نتیجش...این ینی خدا همین درگیر بودن ها رو دوستداره
همینکه دغدغه داشته باشیم برای بهتر شدن،درسته که هی زمین میخوریم اما دوباره بلند میشیم حتی اگه این زمین خوردن ها خیلی تکرار بشه
توی این مسیر درسته که گاهی اوقات شکست میخوری حتی از خودت!اما مطمئن باش قلبی که خدا و اهل بیت واردش شدن هرکاریشم بکنی بازم محب اوناس...

پاسخ :

میترسم این دوست داشتن این علاقه واقعی نباشه
مگر نه اینکه عاشق باید رنگ معشوق رو بگیره
من کجا رنگ اهل بیت دارم؟؟؟

ریحانه
۰۷ ارديبهشت ۹۸ , ۱۹:۵۱
اقا جان بیا سوالاتو بپرس من جواب میدم. تو حالا هی جدی نگیر. پس فردا تو قیامت میگی خدا من تشنه بودم ابم کو. بعد خدا به من اشاره میکنه میگه این بود آب


پاسخ :

اقا جان شما نه وبلاگ داری نه هیچی چجور بپرسم؟
ای آب گوارا بگو ببینم اصول دین چند بود؟؟؟
ریحانه
۰۷ ارديبهشت ۹۸ , ۲۲:۱۴
همین جا بپرس دخترم‌.
عزیزم سوالایی که میتونی گوگل کنی رو از من نپرس. سوالای مهم نر بپرس :))

پاسخ :

باشه مادرم
به عنوان شروع بفرمایید برای این غم همیشگیم که حتی تو شادی ها همراهمه چیکار کنم؟چرا مثل قبل خیلی خوشحال نیستم؟چرا همه چی خوبه ظاهرا ولی خوب نیست؟
آبی آسمانی
۰۷ ارديبهشت ۹۸ , ۲۲:۴۰
هعی...
چقدر این پستتون زیبا بود.
خوش به حالتون.
حداقل الان یه درکی از خودتون دارید.
راه پیش روتون رو هم پیدا کردین...

ما چی بگیم که هنوز اندر خم یک کوچه ایم...

پاسخ :

سردرگمم میان همه انتخابها 
افتاده ام میانه ی این پیچ و تابها 
 افسرده،خسته،بسته امید از تمام سو 
با انعکاس خاطره ها مانده رو به رو
 این سرنوشت را چه کسی بی هوا نوشت
 کنج کِنِشت ،مانده دلم در کف بهشت
 آهسته تر برو به کجا میروی چنین 
ای عمر با توام چه کنم با خطوط چین 
 حسرت درون خون و رگم موج میزند
 روح از تنم برای سفر دل نمی کَنَد
 میخواهم عاشقانه بمیرم کنار تو 
ای عشق بی توام،شده ام بیقرار تو
 این کوچه ها به دست تو آباد میشوند
 روزی که موج زمزمه ها داد میشوند
آبی آسمانی
۰۷ ارديبهشت ۹۸ , ۲۳:۴۵
اللهم عجل لولیک الفرج...

پاسخ :

کوتاه ترین دعا برای بزرگترین آرزو...
الهی آمین
ریحانه
۰۸ ارديبهشت ۹۸ , ۰۰:۰۸
چون ناشکری عزیزم. ناسپاسی.
شکر گذار روحیه حقیقت جوییت نیستی. هی غر میزنی چرا به ته خط نمیرسی. اون یزی که دنبالشی ته خطه.
شکر گذار باش. توی هر هزار راهی به جای ناراحتی و اینکه واای من از معبود دورم، شکر گذار لحظاتی باش که تو را به چالش میگیره. شکر گذار مسیری باش که توش هستی. شکر گذار گیج بودن هات، اشتباه کردن هات، درس گرفتن هات.
یه هفته تمرین کن و هر لحظه این حس غم اومد سراغت سریع تبدیل به حس شکر گذاری و شادیش کن.
ابان وقت ندارم. بعدا بیشتر توضیح میدم. میدونمم الان کلی سفسطه میکنی که نه من خوشحالم و شکر گذار هم هستم و این غم یه چی دیگست

پاسخ :

نه سفسطه نمیکنم اتفاقا خودمم که گفتم
میدونم اینارو...
بگو چجوری شکر گزار و راضی باشم؟ راه حل بده صغری کبری نچین:)
خودمم دلم میخواد ...
گاهی وقتی نعمت های بیکران خدارو شکر میکنم دلم میخواد ازاین همه نعمت ذوق مرگ شم ولی همونجاست و یادم میره و سر بعضی موضوعات دوباره بهم میریزم و ...
هی تلاش میکنم برای حلش ولی هرچی تلاش میکنم بیشتر فرو میرم...
مشکلاتی هست در زندگی ولی دلم نمیخواد این مشکلات دنیای فانی روی دنیای باقی اثر سو بذاره دلم میخواد باعث رشدم بشه اما قبول کن سخته از مشکلات بری بالا و رشد کنی سخته آرامشت رو هیچ چیز ازبین نبره
این دنیا بدون رنج نیست میدونم اما گاهی رنج هام فکر میکنم بالاتر از طاقت منه ولی اینطور نیست

نـــای دل
۰۸ ارديبهشت ۹۸ , ۰۱:۱۸
انتظاری از دیگر ادیان نداریم چرا میان شیعه ها اینقدر غریبه :(

پاسخ :

اگر شیعه های درست درمونی بودیم که ظهور ولی مون انقدر به تاخیر نمیفتاد..
شیعه خوب زیاده ولی کافی نیست
سرباز کوچولو ...
۰۸ ارديبهشت ۹۸ , ۰۱:۳۶
منم همینطورم آبجی :(

پاسخ :

:((
یا زهرا
۰۸ ارديبهشت ۹۸ , ۱۱:۲۲
خب همین که دغدغه ی اصلاح شدن داری ینی یه رنگی از اهل بیت داری دیگه عزیز من...هرچقدرم بد باشی و شکست خورده باشی همینکه به فکری ینی قبولی:)
حالا دوباره بگو نه و اینا:ا

پاسخ :

نه و اینا :)))
یا زهرا
۰۸ ارديبهشت ۹۸ , ۱۱:۳۹
بترکی خخخ!

پاسخ :

:))
یاد نرگس تو خانه به دوش افتادم همش میگفت بترکی:)
ریحانه
۰۸ ارديبهشت ۹۸ , ۱۹:۲۹
خوب جوابت رو اینطوری فهمیدم که میدونی منطق چی میگه. ولی دلت باهات راه نمیاد.
ببین هر سنی اقتضای یه چیزیه. چون هورمون ها رفتارشون فرق داره. توی سن شما؛ افت و خیز هرمونی بیشتره. با یه چیز کوچیک از ته قلب شاد میشی. با یه چیز کوچیک از ته قلب ناراحت. خودت هم میدونی مثلا نباید اینقدر بی تابی کنی ها. ولی هورمونه.
پس نجنگ باهاش. با هر دوتاش حال کن. منطقی بدون که فلان مشکل درسته که هست ولی باید منطقی حلش کنم. از اون طرف بشین دو ساعت هم گریه کن تا هرمونهات تناسبشون رو پیدا کنن. 
بپذیرشون. 

حالا خیلی هم برات پیش میاد که حتی منطقت هم نمیدونه. چه عالی. تو توی سنی هستی که باید منطقت و ورودی های مغزت رو قوی کنی.
از اشتباه کردن و حتی اینکه بعدا بفهمی گناه بوده و تو نمیدونستی نترس. بشین مثبت منفی ها رو روی کاغذ بنویس و یه راه منطقی پیدا کن. و محکم تو اون راه برو. اگه درست بود که چه بهتر. اگه اشتباه بود یعنی چیزهایی بوده که موقع تصمیم اولیه ندیده بودی. باز هم عالی. چون یاد گرفتی فلان شاخصه ها هم مهمه.
خدا چیزی بیش از این نمیخواد. 

حتی تو دین داری هم همینه. تو انتخاب روش دین داری هم همینه. تو پایه و اساس اعتقادات هم روشش همینه. 

پاسخ :

یعنی تو سن من هورمون ها انقدر وضعیت بی ثبات و داغانی دارند!
اصلا نشنیده بودم!!! برا همین میگم رشته تحصیلیت چیه؟ خو جواب بده دیگه:)

الان من یه چیزی رو عقل و منطقم میگه اینجوری عمل کن ولی دلم اصلا کنار نمیاد هزار ساعتم گریه کنم حالم خوب نمیشه که ...
همچین چیزی الان درگیرش هستم دارم به زور منطقی عمل میکنم و میترسم اگر دلی عمل کنم چون عواقبش غیر قابل پیش بینیه:(((
ریحانه
۰۸ ارديبهشت ۹۸ , ۱۹:۳۳
من حدس میزنم تو از اشتباه کردن میترسی و این دلیل غم ها و سردرگمی هست. 
ترس ... خودت برو روایات در زمینه ترس رو بخون تا منظورم رو بفهمی.
ترس مانع از تصمیم های منطقی میشه و تو رو توی هزار راهی گیر میندازه. حس گیج بودن میده.

پاسخ :

این ترس الانم با ترسی که مثلا باباعلی (ع)میفرمایند که خودتون رو درون ترس ها بندازین فرق داره
ترسم کنار نیومدن عقل و منطق با دلمه موندم کدومو انتخاب کنم انقدر قضیه مهمه که خطا دراین زمینه آثار جبران ناپذیری داره
سعید بیگی
۰۸ ارديبهشت ۹۸ , ۲۰:۱۰
سلام، فقط باید از خودِ خدا کمک خواست و بس!

خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار!

پاسخ :

سلام علیکم

بیدک لا بید غیرک زیادتی و نقصی و  نفعی و ضری
ریحانه
۰۹ ارديبهشت ۹۸ , ۰۸:۳۸
نکته ی بعدی ورزش هست. به صورت جدی. نه اینکه تو پارک و با خانواده و دوستان‌. تو ورزشگاه که بتونی مسابقات تیمی شرکت کنی. بسیار کمک میکنه به باز شدن فکر و تعادل هرمونی. دیگه از این حالت غم جدا میشی.
مطمینم این حرفم رو اصلا جدی نمیگیری. چون میگی غم من مربوط به رابطه خودم و خداست و نه مسایل هرمونی.

از ما گفتن بود. من این مسیر را رفتم. تجربش رو دارم.

پاسخ :

به صورت تیمی که امگانش برام نیست 
اما ورزش کلا تو برنامم هست و شاید دوباره برم باشگاه
ممنونم عزیزم از وقتی که میذاری
ریحانه
۰۹ ارديبهشت ۹۸ , ۱۹:۲۰
پس موضوع این مشکل یه حالت کلی نیست. یک موضوعه خاص هست. یادمه گفتی پیش مشاوره رفتی. حالا اگه دوست داشتی یه پست خصوصی بنویس و مشکل رو دقیق بگو. به کسانی که دلت میخواد هم رمز بده. چون راهکار عمومی به درد مشکل عمومی میخوره. مشکل وقتی یک موضوع خاص هست باید راهکار مخصوص خودش رو پیدا کرد.


والا من چند رشته خوندم. حال ندارم توضیح بدم چی شد که این شد :))

پاسخ :

چند بار خواستم مطرح کنم حتی یه بزرگوار تو خصوصی گفتند براشون بگم شاید کمکی به هردوتامون بشه اما نگفتم و گفتنش فکر میکنم درست نباشه و نگفتن بهتره
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

در جُستجوی عاشِقی

یَا مَــنْ بیـده کُــل مِفـتاح

السلام علیک فی آناء لیلک واطراف نهارک
Designed By Erfan Powered by Bayan