اصلاً حسین جنس غمش فرق می‌کند

جیب خالی و پز عالی

بسم الله الرحمن الرحیم

مجلس زنونس بدرد آقایون نمیخوره


از اعتماد به نفس هام که قبلا عرض کرده بودم خدمتتون الان هم میخوام چند مورد از معجزات اعتماد به نفس رو براتون نقل کنم

یک: من معتقدم وقتی با یه نفر که لهجه داره چند دقیقه صحبت کنم بعدش میتونم کپی خودشون صحبت کنم.رفته بودیم یزد بعد از چند بار آدرس پرسیدن دیدم ای بابا لهجم داره یزدی میشه.خانواده خییییلی میخندیدند میگفتند اصلا هم مثل اونا حرف نمیزنی جان ما مثل خودت حرف بزن من برای اینکه بهشون ثابت کنم رفتم با یه فروشنده یزدی صحبت کردم واصلا متوجه نشد من از ناف خراسونم


دو: وقتی برای گواهینامه ثبت نام کرده بودم کلاس هارو که رفتم خوردم به امتحانات ترم بعدشم تابستون شد و ازون شهر رفتیم شهر خودمون ترم بعد هم ازصبح تا شب کلاس داشتیم اصلا نمیتونستم برم تا اینکه ترم بعدش رفتم یکسال گذشته بود و من بدون هیچ تمرینی رفتم کلی آدم امتحان دادند و رد شدند فقط دو تا آقا قبول شدند نوبت من که شد قیافه ام رو کاملا با اعتماد به نفس گرفتم افسر گفت راه بیفت راه که افتادم دیدم ماشین یه جوریه سوتی خفنی دادم چون ترمز دستی رو نکشیده بودم سریع ماسمالی کردم هنوز داشت ماشین زیر دستم میومد که گفت پشت اون ماشین پارک دوبل کن.یه بارک دوبل کردم که افسر کفش برید یه احسنت گفت و اخماشو باز کرد و مهربون شد گفت دخترم ازاون بریدگی دور بزن و تو کوچه دور دو فرمانه برو...آخرم گفت شما اولین خانمی هستی که زیر دست من اولین بار قبول میشه


سه: چیزی که توی عکس میبینید چیزی که من از پارچه پیراهنی کش رفته  دوختم !


چهار: یه زمستون که خیییلی برف اومده بود خانوادگی رفتیم تیوپ سواری هیچکس جز ما تو اون کوه ها نبود رفتیم بالای یک کوه که شیبش مستقیم بود یعنی اینجوری|

خانوما که گفتن ماکه نمیریم همه نگاه ها به سمت من بود آقا جان گفتند عمرا بزارم بری دیدم هرچی تو این سال ها از خودم ساختم خراب میشه گفتم میرم بابا 

تا رسیدم  پایین کوه چند تا سکته ناقص زدم قلبم اومده بود تو حلقم اما تجربه خوبی بود هنوز آ‌درنالین خونم ازون زمان بالاس


پنج: کربلا که رفته بودیم اجازه نمیدادند بهم که تنهایی برم حرم .منم که دوست داشتم شب ها و صبح ها کلا حرم باشم.فاصله از حرم نسبتا زیاد بود.بس که اصرار کرده بودم و سر همه رو کچل گفتند باشه ولی باید با خانوم فلانی که میخوان برن بری گمشون نکنی ها با اونا میری با اونا برمیگردی.گفتم:چشششم

دیدم اونا خیلی آروم میان و جایی میخوان برن که من دوست ندارم.گفتم من جلو جلو میرم شاید پیداتون کنم اگرم نه که خودم میام شما برین.

رفتن من همانا دیر برگشتنم همانا وقتی هم برمیگشتم خیابونا خلوتتت بود.هزارتا آیت الکرسی خوندم تا رسیدم هتل خیییلی وحشتناک بود یکی میومد منو میدزدید هیچکی نمیفهمید تو کشور غریب


شش: موتور که گوشه حیاط پارک بود به من چشمک میزد که بیا یه دوری بامن بزن.رفتم تو حیاط چند دور زدم دیدم خعععلی باحاله.بعد که رفته بودیم باغ تو یه کوچه که مگس پر نمیزد مخ داداش رو زدم که بیا بریم موتور سواری منم پشت فرمون، قبول نمیکرد به یه مکافاتی راضیش کردم.چشمتون روز بد نبینه از کیلومتر ها دور تر یه نقطه سیاه دیدم که داره به ما نزدیک میشه استرس گرفتم موتورو چپ کردم ازون موقع تا نزدیک موتور میشم داداش دعوام میکنه:(


تا داستان های بعدی و اعتماد به سقف های بعدی خدانگهدار:)

۰۰:۱۲
ابوالفضل ...
۲۳ دی ۹۷ , ۰۰:۱۶
مذهب و سنت دست و پات رو نبسته بودن چی می‌شدی تو!!!

پاسخ :

مذهب که باعث رشد آدمه...
ولی احتمالا یه کماندویی چیزی میشدم
تینا
۲۳ دی ۹۷ , ۰۰:۱۸
مشکل منم همینه اعتماد به نفس نمیدونم چرا اعتماد به نفسم خیلی پایینه سعی کردم درست بشه اما نمیشه    :(

پاسخ :

نههه اشتباه متوجه شدید من از اعتماد به نفس زیادی که تبدیل شده به اعتماد به نفس کاذب رنج میبرم.البته گاهی اوقات هم دچار پایین بودن اعتماد به نفس میشم ولی در بیشتر موارد دچار اعتماد به سقفم:))
سرباز کوچولو ...
۲۳ دی ۹۷ , ۰۱:۲۶
اتفاقا اعتماد به نفست عالیه آبجی واقعا موفق میشی 
منم خیلی از این کارا میکنم مخصوصا موتور سواری 😍

پاسخ :

البته همیشه اینظوری نیستم ولی در اکثر موارد چرا:)
گاهی وقتا سبب موفقیت میشه گاهی سبب درد سر:))
در مورد موتور سواری هم پ مثل خودمی:)

محمد برزین
۲۳ دی ۹۷ , ۰۷:۳۰
من خیلی اعتماد به نفس ندارم 
و البته استادمون می فرمودند هر چه میکشیم از این اعتماد به نفس هست و ...
بی اعتمادی به خدا 

پاسخ :

الان از نظر استادتون عایا داشتن اعتماد به نفس خوبه یا نه؟!؟

انـ ـــار
۲۳ دی ۹۷ , ۰۹:۵۵
خاطرات جالبی بود!

پاسخ :

سپااااس گزارم
جالبی از خودتونه:)))
آلاء ..
۲۳ دی ۹۷ , ۱۱:۴۵
افرین به تو
با این همه استعداد حتما کلاس خیاطی برو

پاسخ :

این همه استعداد؟؟!!!
آلا به طعنه میگی؟؟؟
آلاء ..
۲۳ دی ۹۷ , ۱۱:۵۷
نه جدا
قبلا گفته بودی کلاس خیاطی نرفتی و تونستی مانتو بدوزی خیلی عالیه
اگه فنونش و بلد بشی قطعا خیلی خیلی خیاط ماهری میشی

پاسخ :

عاقا من رفتم تو افق محو بشم
الان میزان اعتماد به نفس خونم به مقدار زیادی بالا رفته
از فردا سفارشم قبول میکنم
raha banoo
۲۳ دی ۹۷ , ۱۳:۵۷
دوست منم اعتماد به نفسش خیلی بالاست ولی من شدییییید پایینه اعتماد به نفسم...
یه بار رانندگی امتحان دادم قبول نشدم دیگه نرفتم امتحان بدم:دی

پاسخ :

یه بار که چیزی نیست خواهر من:)
خاله من بعد از 12 بار هنوز اعتماد به نفسش به قله اورست میرسه
بقیه چیزها شاید مهارت خیییییلی مهم باشه اما در رانندگی به نطر من حرف اولو اعتماد به نفس میزنه
raha banoo
۲۳ دی ۹۷ , ۱۳:۵۸

چه لباست قشنگ شدهههه
منم میخوام خیاطی یاد بگیرم البته اگه فرصت کنم:)))

پاسخ :

چشات قشنگ میبینه عزیزم
کم اعتماد به نفس داشتم الان دیگه از چشامم داره میزنه بیرون
خیاطی خیییلی خوبه حال آدم رو کن فیکون میکنه
رزمنده ..
۲۳ دی ۹۷ , ۱۵:۱۸
سلام مومن. جزاکم الله خیرا

عرض کنم که اینطور که پیداست از هر انگشتت یه ناخن در اومده(لبخند)

عارضم خدمت شما که اعتماد به نفس داشتن که به این کارها نیست که...ضمن اینکه امام علی سلام الله علیه و آله فرمودند یکی از خصلت هائی که خانم ها باید داشته باشند ولی آقایون نه، ترسه...
الحمدالله که تا الان اتفاقی نیفتاده و ان شاء الله هم نمی افته ولی دختر خوب، همه کارها را هم که نباید تجربه کنی که...ولو یکبار...

اما به نظر می رسه که شما اهل هیجان باشی...خب به نظرم برای تخلیه این هیجان، باید ورزش کنید...بسیاری از افرادی که شما می بینید مثلا در خیابون، با موتور، یهو تک چرخ می زنن، یا چه می دونم با سرعت میرن، اینها را بهشون توصیه میشه ورزش کنند...چون ماهیت ورزش، هیجانه...و باعث میشه در مسیر درست قرار بگیرند و البته به خودشون آسیب نزنند از کوه بپرن(لبخند)


عاقبتتون به خیر به حق حضرت ابوتراب
یا علی

پاسخ :

سلام علیکم
عرضم به خدمتتون که بنده خییییلی ترسو ام
یعنی موش ،سوسک، سگ ،مارو ...حتی اگر در فرسنگ ها فاصله ببینم جیغ میزنم
یا وقتی سکوت هست یه نفر یه دفعه وارد بشه یا صدام کنه بازم جیغ نثارش میشه
اما بنده پیرو حدیث حضرت ابوتراب که میفرمایند از هر چه میترسی خود را درآن بینداز عمل نمودم مثلا یه بار که تو باغ موش دیدم جیغ نکشیدم و فرار نکردم دیدم هیچ اتفاقی نیفتاد...ترسم الان کمتر شده ولی نه کاملا
ولی هوش هیحانیم فکر میکنم خیییییلی زیاد باشه یه مدت که باشگاه میرفتم انقدر حالم خوب بود.
از رانندگی اول خیییلی میترسیدم ولی انقدر خودم رو در معرضش قرار دادم که الان راننده رالی ام
ممنونم عاقبت شمام بخیر
یاعلی
استاد: دست نویــس ...
۲۳ دی ۹۷ , ۱۹:۵۰
سلام

با دیدن سر تیــتر مطلب، من رها کردم
فقط خواستم بگم:
خواستیم بخونیم که گفتید نخونید و برای ماها نیست ، ماهم فقط نظر گذاشتیم و اطلاع دادیم.

پاسخ :

وعلیک السلام
سپاس از توجه تون واقعا:)
والا تو این پست آقایون هم خوندن هم مشارکت داشتن
خوندنش اختیاریه ولی من برای خانوم ها نوشتم
ناشناس
۲۶ دی ۹۷ , ۱۴:۰۴
سلام
 زن ظریفه ؛ ریحانه ست
باید مواظبش بود و هر کاری رو انجام نداد مثلا موتور سواری

خیاطی کردنتون رو حال کردم. خیلی خوب بود
به جای تجربه کردن کارهای مردونه ، کارهای ظریف زنانه انجام بده هم روحیت ظریفانه باقی میمونه و هم کار زنونس دیگه.

پاسخ :

سلام علیکم
بله درسته ولی با هیجان و انرژی زیادم چه کنم؟؟؟
کارهای زتونه هم خیلی انجام میدادم این پست رو مشاهده کنید:دختر که باشی
ولی به شدت علاقه به هیجان دارم و نمیدونم آیا سرکوبش درسته یا نه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

در جُستجوی عاشِقی

یَا مَــنْ بیـده کُــل مِفـتاح

السلام علیک فی آناء لیلک واطراف نهارک
Designed By Erfan Powered by Bayan