اصلاً حسین جنس غمش فرق می‌کند

بیکران پدر


بسم الله الرحمن الرحیم

یا علی علیه السلام

 

شنیده ام ابوترابید...پدر خاک...
و من نیز از خاک کمتر...
پس سلام حضرت پدر
و چه شیرین نبات نام پدر در جانم حل میشود
حلاوتی وصف ناپذیر
مرد شماره یک خدا، شنیده ام اینگونه با پرودگار سخن گفته اید:
خدایا! تو را چگونه بخوانم در حالی که بنده گناهکار تو هستم و چگونه تو را نخوانم در حالی که عاشق تو هستم...
آه پدر من نیز چگونه یک چاه دلتنگی و یک نخلستان زخم را نزد شما بیاورم در حالی که دختر ناخلف شما هستم و چگونه از دامان شما دوری گزینم در حالی که مجنون شما هستم...
زخم هایم فقط به دست پدری شما رفو میشوند.

 

اگر مادر شوم لالایی شبانه ام و داستان سرایی هایم فقط درباره شماست

داستان شهامت و شجاعتتان...

داستان مردانگی تان...

داستان یتیم نوازی تان...

داستان مظلومیت تان...

شعر های من برای فرزندانم فقط حول شماست پدر

پدر پدر پدر چه خوشبختی ازین بالاتر که پدری برای شیعیانت که باباعلی جان صدایت کنیم

لبیک یا علی

لبیک یا علی

لبیک یا علی


الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ

بابی انت و امی و نفسی و مالی یا ابتاه

 

امضا کسی که باهمه ریز نقشی اش

در بیکران چشم شما جا نمیشود

 

عیدی میدیم :))

علتش سادات  بودنم نیست چون اگر سادات هم نبودم باباعلی جان باباعلی جانم بود(غیر مستقیم دارممیگم غیر ساداتم عیدی بدین یالا:)

به کسانی که ذیل این پست ذکر شریف و دلربای یا علی رو بنویسند.به قید قرعه ان شاالله...

کم و کیف عیدی و مقدارش رو بعدا اعلام میکنم:)

مقدار و تعداد زیاد نیست متاسفانه

وسع فعلا همینه با عرض شرمندگی

+من در حال آماده کردن  گیفت های عیدی برای غیر بیانی ها (عکس های کامل شده اش رو خواهم گذاشت)

 

عیدتون خیلی مبارک

یا علی علیه السلام


 

۱۷:۱۴

طریقِ مالک

بسم الله الرحمن الرحیم

یک نفر بازبان و رفتارش بر دلم زخم میزند آنقدر دلم میشکند که چند دقیقه بی اختیار اشک میریزم هرچه سعی میکنم جلو این اشک های مزخرف(که حالم اخیرا ازاین جنس اشک ها بهم میخورد) راکه باعث سردرد با زبان روزه میشود بگیرم،نمیشود

در دلم حس بدآمدن و دوست نداشتن آن شخص ایجاد میشود دلم میخواهدمثل سابق به خدا بگویم ببین ببین نمیذارن بندگی کنم ببین حالِ خوشمو ازم میگیرن...

(دختر بی بی سابق در این موارد هی حرص میخورد و در خودش میریزدبرای خودش غصه الکی درست میکند)

سریع یاد ماجرای مالکِ دل ها می افتم که مردی بازاری کلوخی به سمتش پرت میکند و به او توهین میکند وقتی دوستش میگوید وای برتو او فرمانده لشکر علی ابن ابیطالب است

میترسد و دنبالش را میگیرد میبیند مالک از مسجد بیرون آمده به دست و پایش می افتد مالک میگوید چه شده؟

عرض میکند مرا ببخش مرا عفو گفت

مالک میگویدهرگز ترس و وحشت به خود راه مده ! به خدا سوگند من وارد مسجد نشدم مگر این که درباره رفتار زشت تو از خداوند طلب رحمت و آمرزش نموده و از خداوند بخواهم که تو را به راه راست هدایت نماید

چرا من با این اشک هایی که میتواند از سر حال خوب و حب پرودگار بریزد به روح خودم آسیب بزنم چرا خودم را از حال خوب محروم کنم؟

برایش طلب مغفرت میکنم و میگویم خدایا من کی باشم که نبخشم من کی باشم که شکایت کنم من کی باشم که بدم بیاد

همانجا شیرینی اش را میچشم قلبم آرام میشود اشک ها جنس دیگری است و توام با لبخند است

الحمدلله...

+هرجای دعای ابو حمزه را که میخوانم دلم میخواهد از شدت زیبایی جملات و تعبیرات از شوق جان دهم انگار حرف ته ته دلت را که بلد نیستی برزبان بیاوری میزند

و ما انا یا رب و ما خطری هبنی بفضلک و تصدق علی بعفوک

من چه هستم ای پروردگارم؟و اهمیت من چیست؟به عفوت مرا ببخش و به گذشتت برمن صدقه ببخش

۱۳:۵۷

در جُستجوی عاشِقی

یَا مَــنْ بیـده کُــل مِفـتاح

السلام علیک فی آناء لیلک واطراف نهارک
Designed By Erfan Powered by Bayan