اصلاً حسین جنس غمش فرق می‌کند

رَجیم+بعدا نوشت

بسم الله الرحمن الرحیم

+(بایه حالت خروشیده)واقعا امام رضا غریبه 

×چرا؟

+چون عاشقایی مثل تو داره چون کسایی مثل تو دائم هی امام رضا امام رضا میکنند

چون کسایی مثل تو روز زیارتی خودشونو میکشن برن زیارت امام رضا

×(در حالی که خیییلی ناراحت شدم و اشک میریزم بدون وقفه،دلم میخواد بگم به تو چه ربطی داره رابطه من و امام رضام؟اما کنترل میکنم و ...)

آره راست میگی واقعا الهی بمیرم‌ خاک بر سر من که مایه ننگ هستم 


*اما عمو جان من جز شما پناهی  ندارم ...

بر درو دیوار حریمت جایی ننوشته است گنهکار نیاید

و میدانم تحمل دوری و محروم کردن خودم را ندارم حتی اگر برانی ام که میدانم این در تضاد رافت توست

ولی دیگر نمیخواهم مایه ننگ باشم 

 اسمتان را ... بیقراری های از جنس آهو را...جلو هیچ احدی از اطرافیانم بروز نمیدهم 

 میریزم درون خودم میریزم درون دلم تا روزی که آدم شوم

کاش میشد طی الارض کرد و هیچکس نمیفهمید حتی به پابوسی تان می آیم


کاش حتی میتوانستم آدم باشم...


بعدا نوشت:

 وقتی همین الان این کلیپو روزیم میکنه 

 بخدا میمیرمممممممم میمیرممممممممم برات  



دریافت
مدت زمان: 5 دقیقه 6 ثانیه 

۱۸:۲۳

من،جاده،او...

بسم الله الرحمن الرحیم

حالِ اون عاشقی رو دارم که میخواد بره به دیدار معشوق

قلبش داره از سینه در میاد

هم خوشحاله هم دچار تشویش

فکر میکنه چطور جلو معشوق ظاهر بشه که نهایت دلبری رو بکنه

حس لبریز شدن از کنج آغوشش دیوانه کنندس


+من،جاده در راه مشهد...

+برای اومدن بماند که دارم از صبح التماس میکنم کلی هم باج دادم قراره پول بنزین ماشینش و شام امشب با من باشه :)

غمی نیست امام رئوف به لطف خویش میخردم

۱۵:۴۴

اغثنی...

بسم الله الرحمن الرحیم

یَآ أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ

 ارْجِعِى إِلَى‏ رَبِّکَ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً 

 فَادْخُلِى فِى عِبَادِى 

وَادْخُلِى جَنَّتِى‏ 

هان اى روح آرام یافته و متین

 به سوى پروردگارت بازگرد که تو از او خشنود و او از تو خرسند است.

 پس در جرگه بندگان من درآى.

 و به بهشت من داخل شو!

*اما نفس راضیه مرضیه مقامی است که در آن معشوق از عاشق کمال رضایت را دارد و عاشق نیز در کمال خشنودی است و حالی خوش تر از این در جهان نیست.


+ امام صادق (ع):مراد از نفس مطمئنه ابا عبدالله (ع)است


بابی انت و امی یا ابا عبدالله

#اللهم ارزقنا نگاهش

روز زیارتی امام رئوف اگر دلتان و جسمتان زائر شد برای منِ نالایقم دعا کنید لطفا

بنا به روایتی شهادت اقاجانمون هست



دریافت



۰۹:۰۸

ریشو ها کور نیستند+خاطره

بسم الله الرحمن الرحیم

من فکر میکردم برادرای مذهبی که چششون کف خیابونه واقعا نمیبینن چون اصلا نگاه نمیکنند و آدم خیالش راحته و نباید نگران اونا بود

مثلا رفیقم (همون خواهر بسیجی غلیظ هم اتاقی)که میرفت جلسه بسیج دانشگاه با کلی پسر   بهش گیر نمیدادم(چون من نقش مرشد داشتم) زیرا فکر میکردم اون برادرا نگاهشون درویشه و به رفیق ما نگاه هم نمیکنند

بماند که این رفیق ناقلای ما تو همون بسیج برا خودش شوهر جور کرد :))

اما واقعا فکر میکردم نگاه نمیکنند و نمیبینند

تا اینکه یه سخنرانی از مرحوم کافی گوش میکردم میگفت بابا درسته ما نگاه نمیکنیم ولی کورم نیستیم میریم تو خیابون گاهی چشمون میفته این چه مملکتیه چه وضعیه؟انگار ماهرچی بگیم با حجاب تر باشین بدتر میشن و ازین صوبتا

یه جا دیگه هم که با استاد راجع به پوشش بیرون از خونه خانوم ها صحبت میکردیم گفتند ملاک فقط پوشیده بودن نیست رنگ لباس هم نباید زننده و جیغ باشه

مثالی زدند از خانوم یکی از دوستانشون بااینکه چادری بوده روسری و مانتو به شدت رنگ جلب توجه کننده ای داشته

من با خودم گفتم عجب!یعنی چی؟چرا اصلا نگاه کرده که بفهمه چه رنگی بوده؟؟واقعا که..

استاد رو کور فرض میکردم :))


آدم میره شمال برا تفریح بیشتر اعصابش داغون میشه رفته بودیم سد خاکی آویدر یه عده کلا روسری هارو برداشته بودند حالا این خوبشه یه عده دامن کوتاه پوشیده بودن یکم پایین تر از زانو و پاها کاملا برهنه ...

هرکسم یه سگی دستش بود 

واقعا قشر مذهبی کجا برن تفریح که روح و روانشون سالم بمونه؟؟؟

همه شونم که پولدار نیستن برا خودشون ویلای شخصی کنار دریا بگیرن 


+ تو مسافرت من و بقیه دختر ها رفتیم تو اتاق خوابیدیم مامان ها تو هال کولرم روشن

نصف شب مامان خانومی بلند میشن میبینن در حال منجمد شدن هستن کلید خاموش کنترل کولر رو میزنند و بلافاصله بیهوش میشن خاله خانوم هم از سرما بیدار میشن دوباره کلید خاموش کلولر رو میزنند و میخوابند (توجه که دارید  کولر دفع اول خاموش و سپس توسط خاله روشن شده)

همشون دوباره از شدت سرما بیدار میشن میان تو اتاق

من یه سنگینی خاصی احساس میکنم بیدار میشم میبینم اصلا قدرت تکون خوردن ندارم کاملا تاریک هست میگم شاید دارم میمیرم که نمیتونم تکون بخورم یکم به زور جابه جا میشم صدای خاله ها و مامانم رو میشنوم که : هوووی چه خبتره چرا انقده وول میخوری؟

نگو همشون اومدن رو تخت من بدون نیم میلی متر فاصله!بعد طلبکارم هستن که چرا وول میخوری؟؟عجبا


۰۹:۲۵

در جُستجوی عاشِقی

یَا مَــنْ بیـده کُــل مِفـتاح

السلام علیک فی آناء لیلک واطراف نهارک
Designed By Erfan Powered by Bayan