اصلاً حسین جنس غمش فرق می‌کند

نیازی به نام نوشتن

یافاطر

درحالی که دنبال کتاب خاصی تو کتابخونه ام میگشتم چشمم خورد به یه سررسید قرمز که روش با خودکار نوشته بودم:دفتر زمزمه ها ورود ممنوع

از حدودای 12 سالگی توش نوشتم تا حدودای 20سالگی اوایل زمان نوشته ها به هم نزدیکه و از حدود 18 سالگی خیلی کم نوشتم

تفاوت نوع نگارش نوشته ها حال وهوای اونها از اول به آخر خیلی زیاد هست

اون اوایل کلی گل و بلبل و عکس کنار نوشته هام بوده و چقدر نثرم کودکانه وخطم متعجبانه

کم کم وارد فاز عشق شدم تقریبا از حدود 15سالگی نامه هام اکثرا برای حضرت فاطمه اس چه حالم خوب بوده چه حالم بد پای بی بی در میان بوده اونقدر با ایشون ندار بودم و با پررویی حرف میزدم که الان نگاه کردم گفتم عجب دیونه ای بودما !

جالبه اسم خودم رو تو اون دفتر سیده زهرا گذاشتم و گاهی هم به خودم نامه نوشتم.کلا آدم پررویی بودم وهستم و شاید خواهم بود

ازیک زمانی پای شهدا به نوشته هام باز شدن وشهید همت بیشترین نقش رو داشتند

بیشترین دغدغه ام توی نوشته هام ترس از تلف شدن وقت وعمرم بوده دغدغه ای که هنوز هست:(

از یک تایمی دیگه ننوشتم و ننوشتم و حالم خیلی بد بوده وترس از خونده شدنشون هم بوده چون چند باری تقویمم دست دیگران افتاده بود

البته به صورت پراکنده نوشته هایی از خودم در 19 سالگی و 20 سالگی و22سالگی در جاهای دیگه پیدا کردم

تا اینکه اینجا رو برای نوشتن انتخاب کردم با این تفاوت که علاوه بر خودم وخدا افراد دیگه ای که نمیشناسمون هم میخونند نوشته هام رو

در نگاه اول جدابیت داره اینکه در رابطه با نوشته ات کسی بیاد و نطر بده و همش سکوت و سکوت سکوت حاکم نباشه(اتفاقی که در نوشته های سررسیدم می افتاد)

دوستانی پیدا کنی که حرف دلتو بزنی و همه ی حرفات فقط دونفره(من وخدا)نباشه

اما امان از وقتی که اینجا هم امنیت نداشته باشی...

کجا برم برای نوشتن ؟ به کجا فرار کنم برای حرف زدن؟

 

+ دریایی و دل دادی یک روز به دریایی
این شد که پدید آمد از عشق تو دنیایی

عیدتون خیلی مبارک

تولد مادرمون خیلی مبارک

خیلی التماس دعا

در خواندن تو سوزی است، با ما تو بخوان مادر!
      ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

۱۱:۵۳
ریحانه
۰۱ اسفند ۹۸ , ۱۰:۳۷

غصه نخور. حالا فعلا برو یه تست کرونا بده ببینیم قم بودی چه کردی :)))

پاسخ :

الهی من دورت بگردم تنها کسی بودی که تو فضای مجازی به فکر کرونای من بودی
هیچ علائمی ندارم ولی فعلا خودم رو قرنطینه کردم که اگر ناقل ویروس باشم به بقیه منتقل نکنم
جالبه میگفتن اصلا مرخصیت پذیرفته نیست باید بری سرکار! چون الان تو آماده باشیم برای کرونا
گفتم عمرا برم تا دوره کمونش تموم نشه
من خودم ممکنه ناقل باشم
زینب
۰۱ اسفند ۹۸ , ۱۹:۲۱

سلام . خوبی ؟ چه خبر خواهر ؟ خیلی مراقب خودت باش . منو که امتحانا دورمو گرفتن . کرونا بیاد سمتم شتک میشه . کرونا بیاد این حجم درسو ببینه دلش میسوزه میره . خودت خوبی ؟ سلامتی ایشالا ؟ راستی اینستا نداری ؟

پاسخ :

سلام زینب جان عزیزم.چقد باحالی تو اینکه از بلاگفا هنوز به یادمی واقعا قلبم به وجد میاد
ان شاالله آینده ی درخشانی در انتطارته مطمعنم
نه گلم من اینستا ندارم خوشبختانه
زینب
۰۷ اسفند ۹۸ , ۱۲:۲۷

حالا این بیان هم خوبه ها . شیطونه میگه بیام یه وبلاگم اینجا بزنم .

پاسخ :

هوم آره پاشو بیا:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

در جُستجوی عاشِقی

یَا مَــنْ بیـده کُــل مِفـتاح

السلام علیک فی آناء لیلک واطراف نهارک
Designed By Erfan Powered by Bayan