بسم رب الفاطمه الزهرا
سیاهپوش کرده ام هم ظاهرم را هم دلم را
راهی حرم رفیقم ...
میخواهم امشب تا صبح کنار سلطانم سراپا خاک شوم
میخواهم امشب تا صبح دستان خالی ام را کنار ضامن آهو به پیشگاهتان بلند کنم مگر نبینید تهی بودنش را
میخواهم امشب تا صبح کنار امام رئوفم برای باباعلی جانم ، برای شما ضجه بزنم
میخواهم امشب تا صبح پا به پای صاحب عزایتان بیدار بمانم و اشک بریزم
میخواهم امشب تا صبح برای قلب مولای غریبم دعا بخوانم تا کمتر قلب مبارکش بسوزد
چندیست از شرم مادر خطابتان نمیکنم
اما نمیشود نمیتوانم دلم دارد میترکد نمیشود نمیتوانم دارم دق میکنم
امشب دوباره با زمزمه مادر مادر دریای اشک میشوم
السلام علیک یا اماه یا جدتی ...
السلام علیک یا امام الرئوف...
اللهم بفاطمه و ابیها وبعلها وبنیها وسرالمستودع فیها عجل لولیک الفرج