بسم الله الرحمن الرحیم
پریشب با ماشین دوستم خواستیم بریم بیرون...ماشینشون شاسی بلنده تا سوار شدیم و درو بستم رئوف از فضای قسمت عقب ماشین که شیشه هاشم جوری بود که بیرون خیلی دید نداره ترسید...جوری گریه میکرد وجیغ میزد که تاحالا ندیده بودم حتی تو بغل منم آروم نمیشد همه ی ترفندارو زدم ولی فایده نداشت...
فکرو ذهنم شد بچه های مظلوم غزه که صداهای مهیب بمباران چه ترسی براشون ایجاد میکنه که حتی اگر مادری باشه اگر بغلی باشه بازم نمیتونه آرومشون کنه...
تازه این صداها قسمت خوب ماجراست
مادرو خانواده و دوستاشون جلوی چشماشون تیکه تیکه میشن
نمیدونم این بچه ها حتی اگر جنگ تموم بشه میتونند به حالت عادی برگردند؟
خدایا من دیگه نمیکشم ...
رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ