بسم الله الرحمن الرحیم
این پست متبرک است
چون در فضایی نوشته شده است که محل عبور و مرور فرشتگان و اولیا خداست
جمعه باشد روز رو به غروب باشد ایام عاشورای دل باشد کجا بروی که قلبت را تسکین دهد ؟در آغوش که بروی که با تو همراهی کند و دلت را با نورانیتش جلا بخشد؟
جز حضرت سلطان پناهی نمیابم.میروم تا باحضرت سلطان برای مادرمان روضه بخوانیم راهی میشم بلافاصله به سمت رواقی میروم که متبرک است به نام بی بی جان اما گویا آنجارا برای آزمونی بسته اند با اشک به سوی صحن انقلاب میروم خودم را به ضریح میرسانم چشم هایم دیگر ضریح را نمیبیند هرچه سیل اشک را کنار میزنم که ضریح را ببینم امان نمیدهد...
انگار غمی که سنگینی میکرد در دامن امام رئوف سبک شده
+قصد دارم این حضورم را تقدیم کنم به همه بزرگوارانی که اینجا را میخوانند
کسانی که در سردرگمی و حال خراب و ... به یاری ام شتافتند کسانی که به صورت خصوصی تذکر دادند و در مواردی راهنمایی ام کردند کسانی که قلم رنجه نمودند و با نظرشان مرا شاد نمودند کسانی که خواندند و نظر ندادند
بزرگواری که در حرم خاتون برایم دعا کردند و همه و همه...
(فقط سه نفر بیشتر در ذهنم بودند چون از مشکلشان تا حدودی خبر داشتم)
گمان نبرید که دارم به شما عزیزان لطف میکنم.خیر در حقیقت به خودم لطف میکنم چون با محبت کردن و دعا برای دیگران اول حال خودم خوب میشود و من نیاز دارم به این حال خوب...
وپیروی میکنم از روش حضرت مادر که برای دیگران دعا میکردند
زیارت جامعه کبیره میخوانم در حرم امام الرئوف به نیت همه شما
(چقدر هم در ترکم موفقم:))