بسم الله الرحمن الرحیم
به پیشنهاد دوتن از همراهان قدیمی اینجا مینویسم
از آخرین پست اینجا سه سال و نیم میگذره باورم نمیشه سه سال و نیم دیگه از عمرم کم شد این حدیث ابا عبدالله رو به یاد می آورم
یَا ابنَ آدَمَ! اِنَّما اَنتَ اَیّامٌ، کُلَّما مَضی یَومٌ ذَهَبَ بَعضُک؛
ای فرزند آدم! تو همان روزهایی هستی که سپری می کنی. هر روزی که می گذرد، بخشی از وجود تو از دست می رود.
هم حس غم دارم هم ندارم
الحمدلله رب العالمین تو این سه سال و نیم جهان بینی م متفاوت شده در خیلی از جهات پس رفت داشتم اما اینکه حدیثه سادات نسبت به رفتار آدم ها نسبت به قضاوت اون ها نسبت به امور دنیا تا حد زیادی بی تفاوت شده رو دست آورد بزرگی برای خودم میدونم و این دستاورد بی شک لطف بی کران الله است که با سختی و پستی بلندی روزگار من رو صیقل داد و شدم این حدیثه سادات...
خدا نعمتی به من داد که تا بخوام به غم و غصه ی این دنیا حتی فکر کنم نمیذاره واون کسی نیست جز رئوف...
پسری که از امام رئوف خواستم و سه ماه بعد تو بغلم بود:)
راستش الان اصلا توفیق ندارم مستحبات انجام بدم توفیق مناجات های سابق رو ندارم اما خدا و نعمت هاش دائم در دل من جریان دارند
اونقدر رئوف من رو به یاد خدا میندازه که اشکام جاری میشه و آیه فتبارک الله احسن الخالقین بر زبانم جاری...
این روزها که دایی مهربانم رو از دست دادم بیشتر این دنیا در نظرم بی ارزش میشه و دائم در ذهنم مرور میکنم دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
خودم باورم نمیشه اگه الان کسی بیاد بزنه تو صورتم اونطرف دیگه ی صورتم رو در اختیارش قرار میدم 😁
خیلی به مرگ فکر میکنم وبسیار نزدیک میبینم اما واقعا از مرگ به خاطر نبودن توشه و گناهانم میترسم و چقدر آماده نیستم :(
ناامید اما نیستم ...
همیشه یاد مرگ این حدیث بابا علی جان رو به یاد من میاره(نقل به مضمون)
برای این دنیا طوری زندگی کن که گویی تا آخر دنیا زنده هستی ، برای آخرتت طوری زندگی کن گویی یک روز بیشتر زنده نیستی
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا