بسم الله الرحمن الرحیم
وقتی مادر مرا در درون خود حمل میکرد نمیدانستند که دخترم یا پسر
شبی که قرار بود پا به این جهان بگذارم پدر برای اقامه نماز به نمازخانه بیمارستان میرود و از فرط خستگی خوابش میبرد.خواب میبیند فرزندشان دختر است و نامش فاطمه...(بماند که در نماز خانه را قفل میکنند و از پنجره میپرد تا این نوید را به مادر دهد:))
در شب ولادت یکی از معصومین (ع) چشم به جهان میگشایم
اما نامم را فاطمه نمیگذارند یکی از نام های مادر آن معصوم را برای من انتخاب میکنند
نامم را دوست داشتم نامی منحصر به فرد و خاص که آن زمان در شهر کوچک پدری فقط من به این نام بودم...
اما هیچ نامی برای من دوست داشتنی تر از نام های حضرت مادر نیست...
از بچگی حسرت این را داشتم که کاش نامم رنگ و بوی مادر را داشت
***
درست است که ازنسل شما بودن از سر من زیادی است و نتوانسته ام این امانت را به درستی حفظ کنم اما دخترتان دنبال بهانه است تا خودش را با نام و نشانه ای از شما متبرک کندمیشود مرا بایکی از نام هایتان خطاب کنید و دست مادری تان را مثل همیشه بر سرم بکشید؟
در کمال ناباوری که در اینترنت نام ها و القاب حضرت را جستجو میکردم نام خود را در میان القابشان یافتم...
باورم نمیشد تابه حال نشنیده بودم...
مادر همیشه مادری میکند اما دختر نمکنشناسی
به راستی که خداوند مارا شرمنده حضرت زهرا (س) آفرید
نشسته ام بنویسم که بال یعنی تو
عروج کردن سمت کمال یعنی تو