بسم الله الدحمن الرحیم
هرچه به سال ۹۸ نزدیک میشوم قلبم بیشتر درد میگیرد
از فکر کردن به تمام شدن۹۷ فرار میکنم ...
میترسم ...
فکر کردن به یک سال که تمام شد همانند باد گذشت و من هنوز اندر خم یک کوچه ام
اگرچه سال ۹۷ اتفاقاتی افتاد و نصف سال را خون گریه میکردم ولی دلم نمی آید تمام شود
دلم میگیرد از تمام شدن...
کاش هنوز فرصت بود تا سال ۹۷ را با پرونده ای سفید تحویل دهم
چرا خودم را در درجه ای پایین تر از سال گذشته میبینم؟
مگر نباید سال به سال بهترشوم؟
چرا روحیه های مثبتم را از دست داده ام؟
چرا غمیگنم؟
چرا همه هستند اما انگار نیستند؟
چرا چرا وهزاران چرا...
علتش را شاید بدانم
اگر عبد بودم اگر سمعا و طاعتا بودم اگر ...
این بلاها بر سرم نمی آمد...
تو رحمانی رحیمی رئوفی غفوری توابی ستاری
اما...
اثر وضعی گناه رگ گردنم را گروگان گرفته گند زده به روح و روانم
نمیگذارد با خیالت راحت بندگی کنم نمیگذارد ...
نمیگذارد یک آب خوش از گلویم پایین رود بی چاره ام کرده
نادم ام از همه گناهانی که با عقل ناقص ام توجیهشان میکردم
شک ندارم دریای بی کران رحمتت همه را بخشیده
اما هیچ کاغذی بعد از سیاه شدن مثل اول سفید نمیشود
بد کردم به خودم بد کردم ...ظلمت نفسی ظلمت نفسی
اینگونه به درگاهت رو می آورم:
مُعْتَذِراً نَادِماً مُنْکَسِراً مُسْتَقِیلاً مُسْتَغْفِراً مُنِیباً مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً لاَ أَجِدُ مَفَرّاً مِمَّا کَانَ مِنِّی وَ لاَ مَفْزَعاً أَتَوَجَّهُ إِلَیْهِ فِی أَمْرِی غَیْرَ قَبُولِکَ عُذْرِی وَ إِدْخَالِکَ إِیَّایَ فِی سَعَةِ (سَعَةٍ مِنْ) رَحْمَتِکَ
دلم را به ذکر یا کریم الصفح دخیل میبندم تا شاید شفا یابد
(کریم الصفح یعنی: یک کسی تورو میبخشه و یک طوری فراموش میکنه که انگار نه انگار خطایی مرتکب شدی)
چقدر عبد برازنده است برای من از عبد واژه ای بهتر نیافتم برای اظهار بی چیزی ام
پ.ن۱:انگار رجب توانست دلایل تعطیلی موقت را ازبین ببرد.و ما ادارک الرجب؟
الکی اعلام تعطیلی کردم:).ولی واقعا اونجا قصدم نیامدن برای مدتی چند ماهه بود
گفته بودم پرچونه ام:)
فصلی که شروعش با رجب المرجب است بهانه ی خوبی است برای خانه تکانی دل
پ.ن۲:عجب سالی شود ۹۸!سالی که آغازش با میلاد پدر است!
دلم عجیب پدری شده...
یا ابانا استغفر لنا ذنوبنا
انا کنا خاطئین
پ.ن۳:با تغییر نیت و سیاست برگشتم
پ.ن۴:مبارزات و تغییرات رگباری را شروع کرده ام برایم دعا کنید لطفا:)
با این اوصافی که میگید قطعا این حس ناخرسندی از همین جمع ها ...