اصلاً حسین جنس غمش فرق می‌کند

سیل زده ام

بسم الله الرحمن الرحیم

در کوچه های پر از گل قدم میزنم و تا چشم کار میکند آدم بیل به دست میبینم که یک چفیه بر سرشان بسته اند و دارند گل هارا از خانه ها بیرون میکنند...

هیچ‌ زنی نیست فقط منم ترس عجیبی سراغم می آید میرورم داخل یک خانه همه با خوشرویی از من استقبلال میکنند فکر میکنند خبرنگارم باب شوخی و خنده را باز میکنند و با بیل هایشان ژست های مختلف میگیرند خستگی از سر و رویشان میبارد ولی روحشان خسته نیست...

یک خانم محلی را بالای پشت بام میبینم کمرش به شدت آسیب دیده میخواهد از نردبان پایین بیاید آقایان قصد دارند کمکش کنند خودم را سریع به او میرسانم میگویم من کمکش میکنم لبخندی با چهره ی گل آلودش به من میزند و میگوید ممنونم دخترم

وقتی به پایین میرسد از من میپرسد اینجا چه کار میکنی همه مردند تو چطور آمده ای؟

در فکر فرو میروم که واقعا چطور اینجام؟

که یکهو گوشی ام به صدا درمی آید و از خواب بیدار میشوم(خواب طولانی تر بود همینقدر یادم مانده است)

انقدر به سیل زده ها فکر میکنم انقدر دلم را جای دلشان میگذارم که یک شب تا صبح خوابشان را میبینم

اینکه هیچ کاری از دستم برنمی آید اذیتم میکند

ان شاالله از نو دوباره بهترش را میسازند...

نمیدانم چه حکمتی است در سیل و زلزله و ...که در روایات کسی که در این حوادث جانش را از دست دهد اجری مشابه شهید دارد...


مَّثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّـهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنبُلَهٍ مِّائَهُ حَبَّهٍ وَاللَّـهُ یُضَاعِفُ لِمَن یَشَاءُ وَاللَّـهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ﴿٢۶١بقره﴾

حالا کسی مالش را انفاق میکند،کسی جانش را برمیدارد و میرود آنجا و از هیچ کمکی دریغ نمیکند و اینگونه انفاق میکند...

خوشا بحال شان...


۱۰:۱۳

عمه جان عمه جان ما داریم میاییم

بسم الله الرحمن الرحیم

به وقت سی ام رجب خودم را به پابوسی امام رئوف میرسانم تا رجب عزیز را در کنار امام به پایان رسانم و شعبان عظیم را در کنار امام آغاز کنم...

هنگام غروب که میشود صدای نقاره خانه ها بلند میشود باران نم نم شروع به باریدن میکند فضا کاملا دلی است،گوشی ام را برمیدارم تا این لحظات را با شما به اشتراک بگدارم...

یکدفعه انگار آسمان سوراخ میشود

در عمرم چنین بارانی ندیده ام،از گنبد آقا آب شر شر میکند به زیبایی هر چه تمام تر ، در صحن آب به حرکت در می آید و مقداری به داخل حرم نفوذ میکند...

بارانی که از فضای حرم بر زمین برسد متبرک است...متبرک میشوم

همه پناه گرفته اند نگاهم به پنجره فولاد جذب میشود خلوت خلوت است خودم را میرسانم و دخیل میبندم به آهنی که از فیض امام رئوف گوش شنوا پیدا کرده...

از همین مکان به طور معجزه آسایی دو بار برات کربلایم امضا شده

دوباره اللهم ارزقنی کربلا بحق امام رئوف زمزمه میکنم

دلم یکهو هوای عمه جانم را میکند از آقا میخواهم پابوسی خواهر کریمه شان را روزی ام کنند...

به یک روز نکشیده همسفران پایه ای جور میشوند بلیط قطار را برای 28 ام رزرو میکنم...

در پوست خودم نمیگنجم نیمه شعبان را در کنار خاتون(س) و درمسجدی که به نام مولود نیمه شعبان است نفس خواهم کشید به شرط حیات ان شاالله...

سفره کرم و فضل این خواهر و برادر پهن است...ای عاشقان هر میخواهید بخواهید خجالت نکشید

 

میلاد اربابمون ،کشتی نجاتمون دار و ندارمون واعیاد پیش روی شعبانیه مبارک برای منم دعا کنید لطفا:)

 

۱۲:۱۲

از دوری صیاد دگر تاب ندارم

بسم الله الرحمن الرحیم

در حال آماده سازی پستی بودم ستاره روشن وبلاگی و تیترش نظرم را جلب میکند

موسیقی ضمیمه شده را باز میکنم

تنهای تنهایم هیچ پروایی نمیکم مانند کسی که عزیز از دست داده میزنم زیر گریه بلند بلند بلند...به پهنای صورت

و چه کسی عزیز ترازتو که ازدستت داده ام ؟؟؟

و چه غمی عظیم تر ازتو که بلدت نبوده ام؟؟؟

خون باید بگریم...

من گمنامی بلد نیستم من فریاد نزدن بلد نیستم من عشق بلد نیستم من هیچ بلد نیستم

 

 

چطور حسن روزافزونت را دیدند و در عالم ما خاکی ها گمنامی پیشه کردند؟!!! بی هیچ هیاهویی... آرام سوختند و رفتند... 

اینها رسواییِ ذولیخایی شان در کدام عالم بود؟!!!
 

دریافت
جمله آخر از:رسوایی ذولیخایی
 
۰۸:۳۸

تفاوت دهه ها در یک خانواده:)

بسم الله الرحمن الرحیم

داداش کوچولوی من خوراکش عطر و ادکلنه یعنی یه شیشه عطر برام نذاشته وقتی میخوای بوسش کنی یَک بوی عطری میده ...

انقدر رو لباس و ست کردنش وسواس داره روزی چند بار لباس عوض میکنه

سلیقه هیچکی رو هم جز خودش و داداش بزرگم قبول نداره کلا الگوش سید علی هست

واسه عید براش یه پیرهن طرح لی آبی و شلوار لی آبی گرفتیم بعد گفت میخوام دکمه های پیرهنم باز باشه برام ازاون تیشرت های زیر پیرهنم بگیرین گفتیم چشم

بهش میگم داداشی سفید بگیر که خودشو بکنه

میگه نه میخوام با کفشام ست باشه آبی کمرنگ باشه

میگم داداشی همش آبی میشی ها سفید قشنگ تره

میگه نخیرم تو نمیدونی اینجوری بهتره

کلی صغرا کبرا چیدم تا راضی شد سفید بگیره

یادم میاد من دوران راهنمایی بودم دوستم گفت عجب لباساتم ست کردی؟

گفتم ها؟؟؟ست؟؟؟ست چی هست اصن؟؟

اونوقت یه بچه دهه نودی ...

خداوندگارا...

انقد روحیه طنزش بالاس و جواب تو آستین داره که باعث تعجب همگان شده شوخی هایی که الان سید محمدحسین میکنه من تازه ازاون یادمیگیرم و پیشش درس پس میدم

نسل سوخته که میگن همون دهه هفتاده نه؟

من با اینکه بچه ارشد بودم و چند سالی تک فرزند و برا خودم پادشاهی میکردم مثل ایشون فرمانروایی نکردم خیییلی بچه قانع و مهربونی بودم(خدای خودشیفتگی)


پی نوشت: 

۱)آقا یه نفر هست تو مهمونی ها هروقت دونفری ظرف میشوریم میاد به نفر کناریم که با من ظرف میشوره تعارف میکنه بده من بشورم یعنی همیشه ها،اما اصلا منو نمیبینه فکر کنم وظیفه من میدونه. البته اگرم به من تعارف کنن عمرا بدم به کسی دیگه تا پای جان ظرف میشورم ،ولی آخه چرا؟

۲)پیشاپیش حلول ماه عزیز شعبان مبارک

إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ(مناجات شعبانیه)

عاشق این فراز مناجاتم

3)اون دلی که تو حرم تو حر میشه

عاقبتش اینه که رو سپید میره

تو دست پنجره فولادت یه روزی

پر میزنه پیش خدا شهید میره

این قسمت کلیپ پست قبل رو خیلی دوست دارم

ان شالله امروز راهی حرمم دعاگویتان هستم

۱۰:۱۸

مخاطب خاص دارد

بسم الله الرحمن الرحیم

جانِ من!تردید دارم هنوز تو را چه صدا بزنم؟هنوز خیلی با تو صمیمی نمیشوم و قربان صدقه ات نمیروم و دلیل دارم چون نمیخواهم انرژی ام ذره ای هدر رود همه اش را برای حضورت دخیره میکنم

از اینکه خودم مانع آمدنت شدم از اینکه آمدنت را انقدر به تاخیر انداختم شرمنده ام

دلایلم برای خودم خیلی قانع کننده است اما میترسم رضای الهی در این تاخیر نباشد

کاش اینطور نباشد

کاش آن شود که رضای پروردگارمان در آن است

میدانم آخرش هم آنچه هو بخواهد میشود اما تصمیم و اختیار من این وسط چه نقشی دارد نمیدانم!

جان من، چند سال بهانه خوبی داشتم اما هم اکنون کم کم بهانه ها دارد ازبین میرود و کنترل ازدست من خارج خواهد شد

دلم نمیخواهد بی مقدمه و وقتی من آمادگی ندارم وارد زندگی ام شوی

دلم میخواهد صحن و سرای دلم را برایت آب و جارو کنم همه جایش را آذین بندم فرش قرمز برای مقدمت پهن کنم بعد بیایی و قدم بر چشمانم بگذاری

میدانی گاهی خیییلی دلتنگت میشوم دوست دارم دل را به دریا بزنم و همه آن دلایل را فراموش کنم و باجانِ دل مهیای آمدنت شوم 

اما باز ترس ها و...به سراغم می آیند

اگر انقدر مهم نبودی اگر انقدر برایم این مسئله حیاتی نبود خیلی وقت پیش تو را درکنارم داشتم اما انگار روزگار با نشان دادن گوشه ای از ناملایماتش مرا سخت درمانده کرده پژمرده کرده و اینگونه خودم را از لیاقت حضورت محروم کرده ام

میدانی جنس دوست داشتنت یک جورایی آسمانی است دوست داشتن تو میتواند مرا آسمانی کند میتواند دست مرا از اعماق بگیرد و پرواز دهد

نمیدانم عاقبت چه خواهد شد

کاش آخر این سوز بهاری باشد


هر بار این کلیپ رانگاه میکنم  بارانی میشوم
حیفم آمد دل شما را امام رضایی نکنم
 

دریافت
مدت زمان: 4 دقیقه 55 ثانیه

 

 

 

 

 

۰۱:۲۲

دلانه

بسم الله الرحمن الرحیم

از خواب بیدار میشوم عجیب دلتنگم، دلتنگ حرم رویایی ام دلتنگ ایوان طلای زیبای بابا علی...

گوشی ام را برمیدارم مدح پدر را میگذارم دلم جلا میابد

دلم خبرم میدهد بین این عید بزرگ و این دلتنگی ارتباطیست

میرورم مفاتیح را برمیدارم تا نگاهی به اعمال این روز بزرگ بیندازم

میبینم از اعمال امروز زیارت باباست اشک شوق در چشمانم حلقه میزند آخر باباعلی،جان پیامبر است جای تعجب ندارد روز مبعثش بروی و جانش را زیارت کنی 

اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد وآل محمد

یا رسول الله یا حبیبی یاطبیبی  همه هستی ام همه دار و ندارم فدای شما و فرزندان اطهرتان


                                 


۱۹:۵۳

رَکَب از خودی

بسم الله الرحمن الرحیم

آیا تشخیص حق برای شما مثل روز روشن است یا مثل مورچه ای که درتاریکی روی سنگی سیاه راه میرود سخت است؟

تا یک جایی میتوانی دفاع کنی حرف بزنی اما از یک جایی به بعد کم می آوری...

سوال هایی برایت ایجاد میشود فقط در حد سوال میروری و از به اصلاح روشنفکر حزب اللهی که طلبه هم هست میپرسی قبلا هم سوال هایی ازین دست پرسیده بودی که به طور غیر منطقی میپیچاندت...

واقعا جوابی نمیتواند بدهد او که صدای حق طلبی اش در وبلاگش گوش مرا کر کرده بود...

نمیدانم طلبه هایی ازین دست رسالتشان فقط فریاد زدن و حرف های قشنگ است؟

پس چه کسی باید پاسخگوی سوالاتم باشد؟؟؟اگر نمیتوانید پاسخگو باشید حداقل خود را طلبه معرفی نکنید

اگر فقط اسم طلبه را یدک میکشید و طلبه نیستید لااقل آزاده باشید بگویید نمیدانم و ارجاع دهید به کس دیگری

من از اعتقاداتم به این راحتی دست نمیکشم ولی همین هایند که باعث شده اند یک شبهه در ذهن حزب اللهی بماند و فازش کلا برعکس شود.

سوالم را بی پاسخ میگذارد و قطع دنبال میکند...

که قطع دنبال قطعا مهم نیست و ناراحتی ام حتی از بی پاسخ گذاشتن سوال من نیست از اینگونه رفتارهای انقلابیون است؟

گاهی برخلاف روحیه و میلت بی ادب میشوی و دوست داری کلمه ای را بکار ببری که هیچ کلمه ای جز آن حق مطلب را ادا نمیکند دوست داری بگویی خب به دَرک.‌‌..

باورم نمیشد وقتی سوالم را مطرح کنم با این گونه رفتار مواجه شوم خوشحال بودم کسی هست که منطقی است و برای خدا کار میکند اما رکب خوردم

جرا این رکب ها برایم درس نمیشود؟؟

یادم می آید موقع انتخابات هم به ستاد های یکسری افراد که میرفتم در برابر سوالاتم یک جواب های خنده دار میدادند و خود را متصل به عالم غیب و بهره مند از امدادهای غیبی میدانستند و خود را یاران امام زمان عج...

فعلا که در منجلاب تردید ها دست و پا میزنم و از هرکس که او را انقلابی میدانم سوال میپرسم اما یا مثل این طلبه رفتار میکنند یا همان حرف های تکراری و شعاری را میدهند یا سکوت و لبخند تحویلم میدهند...

روحیه ام تحمل این حالت را ندارد باید تکلیف مشخص شود...

کاش استاد بود کاش میتوانستم تمام سوالاتم را بپرسم و با منطق و آرامشش پاسخم دهد و این روح زخم خوده ام آرام گیرد...

اگر آزاده ای حضور داشت و فکر کرد که میتواند به سوالاتم پاسخ دهد ممنونش میشوم

پی نوشت:خیلی به ندرت تند میشوم ولی گاهی رگ سیدی بالا میزند و ..‌‌.



۰۷:۱۰

یادِمرگ

بسم الله الرحمن الرحیم

من در قبرستان

بابا علی (ع):

برای دنیایت چنان باش که گویی جاویدان خواهی ماند و برای آخرتت چنان باش که گویی فردا می میری.

۱۷:۱۲

فخر فروشی

بسم الله الرحمن الرحیم

ورود آقایان ممنوع✋





اومدم یکم ازخودم تعریف کنم و فخر فروشی بعد برم:)به شدت آدم صرفه جویی هستم و از خجالت چیزهایی که میخرم کامل درمیام

با اینکه خیلی تنوع طلبم و عاشق خرید اما همیشه یه کنترل کاملا محسوس به نام وجدان نمیزاره کاری رو که دلم میخواد انجام بدم

دوران دانشجویی پدر بهم پول میدادن یا میریختن تو حسابم میومدم پدر میگفتن دخترم پول نمیخوای میگفتم نه ممنون هنوز هست هفته بعد دخترم پول؟نه آقا جان دارم ممنون

یه بار دیگه آقا جان عصبانی شدند گفتن عی بابا چرا خب خرج نمیکنی برو خوراکی بخر حداقل؟

میخرم آقا جان میخرم

د پس چرا تموم نمیشه؟اصلا دیگه ازت نمیپرسم برات پول میریزم فقط خرج کن خب؟خرج کن.

فقط من توی دوتاچیز دیگه وجدانو میبوسم میزارم کنار یکی چادر یکی روسری...

یعنی هرمدل چادری که وجود خارجی داشته باشه من داشتم یا دارم

ایرانی ساده کشدار ...ایرانی ساده بدون کش...کمری یا قجری...جده ای...بحرینی...لبنانی...مصری...دانشجویی...جلابیب و...

چادرهای رنگیم اما همشون ساده بودن که نمیتونستم تو مهمونی ها پذیرایی کنم و عینهو عروسا میشستم کناربزرگترا و ...

که هم لج بقیه درمیومد هم غرغر میکردن همون چادر چیه دور خودت پیچیدی بزارش اونور بیا کمک من هم درصدد رفع این غرغرها یک چادر رنگی آستین دارکه جلوشم زیپ میخوره و مدلش چادر شالداره برای خودم دوختم که راحت بتونم در پذیرایی هم مشارکت کنم..

ببینید

آهان در جهت تکمیل فخر فروشی بگم مانتو عیدمم خودم دوختم ولی گند زدم اومدم باز از خودم خلاقیت در وَکُنم و ساده ندوزم که...

عکسشو نمیزارم که آبروم نره:)کلا بیخیال خیاطی شدم با این مانتویی که دوختم

پی نوشت:این پست رو چند وقت پیش نوشته بودم الان افسردگی خفنی دارم ای خدااا چیکار کنم؟:(((

۰۰:۲۶

درهم برهم

بسم الله الرحمن الرحیم

۱)من آدم مذهبی نیستم ولی آدمای مذهبی و سبک زندگیشون رو دوست دارم

۲)بعضی ها معترض شدن که فکر کردی واقعا دختر حضرت علی هستی ؟یا فکر کردی چون سیدی دیگه خیالت راحته؟چرا انقدر سید بودنت رو فریاد میزنی؟بابا علی گفتن ها مادر گفتن ها به بی بی دوعالم به خاطر سیادتم نیست حتی اگر سید نبودم بازم میگفتم پدری ام پدری ام مثل حسن مادری ام...چون شیعه ام عشق ام رو فریاد میزنم و خودم رو دخترشون میدونم.اتفاقا چون سیدم فکر میکنم بیشتر مستحق عذابم امانتی رو خداوند لطف کرده بهم داده اگر امانت دار خوبی نباشم جام وسط جهندمه...والاااا

یا باز بعضی ها فکر میکنن من امامزاده ام و آدم خیلی خوبی ام؟نه ازین خبرا نیست من کوچیک همه شمام هستم و یه عده رعایت محرم و نامحرمی رو نمیکنن و میان قربون صدقه آدم میرن:(((

۳)دونفر هستن تو بیان که هردوشون به شدت قصد ازدواج دارن و خیلی براهم کامنت میزارن ولی من میدونم روشون نمیشه یکی پاپیش بزاره چجوری واسطه گری کنم؟البته دراین زمینه هروقت خواستم ثواب کنم کباب شدم و گند زدم:)

۴)بابا بزرگ من هر دفعه منو ببینه بااااید روبوسی کنه حتی اگه از آخرین دیدار یک روز گذشته باشه این کارشون هم حرص و لج بقیه نوه ها رو درآورده و به من میگن نوه ی اصلی هم صورت منو آبکش کرده یعنی ریشاشون عینهو خنجر:))))

۵)امروز یه خانواده مهمونمون بودن که من برا اولین بار میدیدمشون ولی دلم کلی براشون قنج رف یه تازه عروس دوماد کوچولو موچولو یه جفت دوقلو که همش میخواستم برم بوسشون کنم:)خدایا این مهمونی ها رو ازمانگیر

بعدا نوشت:اگر پسر بودن قطعا میرفتم شهرهای سیل زده برای کارهای جهادی الانم کار برام هست ولی اختیارم دست خودم نیست:((


۱۹:۵۶

در جُستجوی عاشِقی

یَا مَــنْ بیـده کُــل مِفـتاح

السلام علیک فی آناء لیلک واطراف نهارک
Designed By Erfan Powered by Bayan