بسم الله الرحمن الرحیم
رفتیم کشک سرا رودخونه و آبشار تنگه دار خییلی بینظیر و زیبا ...عمق بعضی قسمت ها زیاد بود و نمیشد خیس نشد ولی من بالاتنه رو به زور خشک نگه داشتم
تا یه آقاهه گفت بچه ها هوووووی این خانوم هنوز خشکه حمله ه ه ه کل گروهشون شروع کردن آب ریختن رو من ولی من فرار کردم و کلم هنوز خشک مونده بود
که یه خانومه اومد از کمرم گرفت و یه آقاهه کیسشو پر آب کرد و رو کله من خالی :))
یه قسمت خیلی صعب العبور بود من و دوتا دخترخالم جامونده بودیم از خانواده و هیچمحرمی نبود هاج و واج نگاه میکردیم که چجوری بریم؟
یه آقاهه مث زورو رسید گفت مننننن کمکتون میکنم دختر خاله ها خیلی راحت از ساعدش گرفتن رفتند بالا من گفتم برم این وسط و غرق بشم بهتره تا اینکه اسلام در خطر بیفته و خودم رفتم و زانوم خورد به یه سنگ و الان داره میترکه:)
دختر خاله ها و عروس خاله تممممممام تلاششون رو میکنند که چجوری بیشتر جلب توجه کنند که چیکار کنند که بی حجاب تر باشند؟
تا الان از هیچ چیزی فرو گذار نکردند و تماااام تلاششون رو برای این مهم کردند
+نمایی از مو های خان داداش
+نمایی از رودخونه(گوشی رو بالا نمیشد برد چون یه قسمت هایی تا زیر گلو آب بود عکس از قسمت های بکر بالاش ندارم )