بسم الله الرحمن الرحیم
هنوز حالم بد است هنوز صحبت های صدمن یه غازش در مغزم میپیچد
همیشه همینطور است هر وقت میبینمش اینطور میشوم
همش حرف از تجمل
حرص دنیا
چشم و هم چشمی
حسادت
از بی توجهی ام به رژ لب جیغش و تیپ جدیدش کفرش در می آید و هی از خودش و... تعریف میکند
دوست دارم از مصاحبت با او فرار کنم.اما وقتی در عمل انجام شده قرار میگیرم مجبورم چند ساعت حرف های سراسر غرور و خودشیفتگی اش را بشنوم
سعی میکنم جلو زبان پرحرفم را بگیرم تا بحث را گسترش بیشتری ندهد
اما آن چند ساعت اثرش بر روحم شاید چند روز طول بکشد
خدایا نگذار کسی مرا حتی چند ساعت از تو دور کند به اندازه کافی دارم تاوان دوری از تو را میدهم این یکی را نمیتوانم تحمل کنم
خدایا دوستانی را سر راهم قرار بده که نور تو را دارند که مرا به یاد تو می اندازند
از بی باتو بودن خسته ام