اصلاً حسین جنس غمش فرق می‌کند

نازک نارنجی دیگه نیستم

بسم الله الرحمن الرحیم

وقتی یه دانه دختر خانه باشی بخواهی نخواهی خیلی لیلی به لالا ات میگذارند و ممکن است تبدیل شوی به یک عدد نازک نارنجی...

اولین مبارزه من با این صفت در دبیرستان آغاز شد که به علت قبولی در مدرسه نمونه دولتی باید از خانواده دور میشدم و در خوابگاه میماندم

مبارزات زیاد هستند مخصوصا در دوران دانشجویی

 آخرین مبارزه مربوط به چند روز پیش است آنقدر برای من عظیم بود که حاضر بودم بروم در معدن بیل بزنم ، آب حوض خالی کنم ولی این کاررانکنم:)

پدر خروسی را آورده بودند که جانش را به جان آفرین تسلیم نمودنده بودند

مادر در خانه نبودند میتوانستم صبر کنم بیایند 

ولی وقتی مرا جو آن هم از نوع مبارزه میگیرد چیزی جلودارم نیست

آستین هارا بالا میزنم

دستکش دستم میکنم

ماسک هم میزنم 

حتی عینک آفتابی هم میزنم که صحنه های دلخراش را کمرنگ تر ببینم:)

آب جوش را در تشت میریزم خروس بی نوا راهم درون آن قرار میدهم

با کندن هر پرش اشک میزیزم

با خروس سخن میگویم و ازاو عذر میخواهم 

تا این مرحله را هر طوری بود سپری کردم

اما امان از دریدن شکم و بیرون آوردن اعما و احشا

چند بار حالت تهوع گرفتم و از مکان دور شدم آب خوردم و با دادن روحیه به خودم به صحنه برگشتم 

وقتی قلب کوچکش را دیدم باز گریه ام گرفت کلی قربان صدقه قلب کوچکش رفتم

و گفتم ببخش مرا که چاره ای جز این نداشتم

مادر ازاین کار من بهت زده بود و باورش نمیشد و قیافه مجهز من با عینک دودی برایش بسیار خنده دار بود

 انقدر میزان حساسیت من بالا بود که وقتی مادر مرغ یا گوشت در سینگ میشستند یا تکه تکه میکردند من کل آن روز را به سینک و آشپز خانه نزدیک نمیشدم دست به ظرف های آن روز نمیزدم و میگفتم بو میدهد یا وقتی مادر ماهی میپخت من از اتاقم بیرون نمی آمدم و برایم غذایم را در اتاقم می آوردند

اما اکنون من آن من سابق نیستم و ازین بابت بسی خوشحالم

پ.ن:دقت کردین این اواخر چقدر فخر فروشی میکنم؟ اما قصدم فخر فروشی نیست باور کنید:))


بی ریط نوشت:نهایت بد شانشی اینه که ژن چال گونه تو داداش کوچیکه روشن شه:((

۰۰:۲۱
ایران دخت
۲۸ بهمن ۹۷ , ۰۰:۴۷
سلام
آفرین بر شما بخاطر چنین روحیه ای

پاسخ :

وعلیک السلام
همیشه اینجوری نیستم.
ممنون از شما
آلاء ..
۲۸ بهمن ۹۷ , ۰۰:۴۹
منم دختر بودم اینطور بودم ...
بعد ازدواجم ماهی هم پاک میکنم مرغم خورد میکنم و پاک میکنم 
منی که مامانم میخواست ماهی بذاره از خونه میزدم بیرون وقتی میومدن اسپری و خالی میکردم تو خونه
و کل در و پنجره رو باز میکردم
اتفاقا چندشب پیش مهمون داشتم ناهی گذاشتم مامانم گفت تو بودی فرار میکردی از ماهی حالا کدبانو شدی خودت ماهی بار گذاشتی
مجبوریم خواهر مجبور

پاسخ :

اونکه بله همه یه چند درجه ای از نازک نارنجی بودن رو در حضور مادر دارند
ولی خواهر هیچ کاری به سختی کندن پر و درآوردن اعما و احشا نمیرسه ها...
خیلی چندش داشت هنوزم بهش فکر میکنم میخوام بالا بیارم ولی خودمو کنترل میکنم
آقای بیدل
۲۸ بهمن ۹۷ , ۰۶:۴۹
واقعا با کندن هر پرش اشک ریختین ؟!!!

پاسخ :

 دقیقا نمیدونم چند تا پر داشت و برای هرکدومش اشک ریختم یانه:)
  آخراش هم تند تند میکندم فکر کنم یه چند تایی جا موندن:(

اقلیما ...
۲۸ بهمن ۹۷ , ۰۹:۳۹
خدا قوت قهرمان،خوبه تو جراح بشی:)))

پاسخ :

ممنون دلاور:))
اتفاقا یکی از آرزوهام بود:))
آقای بیدل
۲۸ بهمن ۹۷ , ۱۰:۱۱
دلنازکی تا این حد ؟!
باید حالتِ خاصی باشه . هم شیرین هم سخت و هم خطرناک !

پاسخ :

قبلا بهتر بودم.چند ماه پیشا که دانشجو بودم واکسن میزدم از کف پای بچه خون میگرفتم(البته باکلی بازی بابچه و قربان صدقه اش رفتن)
اما الان خیلی اوضاع وخیمه
و سختی و اذیت شدنم زیاد هست
پنجشنبه که مشهد بودم رفته بودیم ۱۷ شهریور یه پسر بچه رو دیدم نه مو داشت نه ابرو گریه ام گرفت رفیقم گفت باز چی شده؟
باید درست بشم اینجوری نمیشه زندگی کرد نابود میشم

raha banoo
۲۸ بهمن ۹۷ , ۱۳:۳۹
چه خوب که میجنگی:))) انش االله همیشه موفق باشی:*
 و بدشانس تر اینکه همــــــه ی خوصوصیات جسمیت شبیه یه شخصی باشه بجز چال گونه:|

پاسخ :

ممنان عزیزم :)همچنین شما
چال گونه تو هیچکدوممون نیست
عجیبه تو داداش کوچیکم روشن شده
ولی امیدوار شدم این ژنو داریم ومیتونه تو بچه هام روشن شه:)
جناب قدح
۲۸ بهمن ۹۷ , ۱۴:۰۶
سلام :)
خدا قوت

پاسخ :

سلام علیکم:)
خدا نگهدار:)
رزمنده ..
۲۸ بهمن ۹۷ , ۱۴:۰۷
سلام مومن. جزاکم الله خیرا


به خوراکی فقط باید با دید خوراکی نگاه کرد وگرنه اصلا نمیشه خوردش...
بنده اگه جای شما بودم اصلا نمی تونستم بخورمش...(لبخند)


عاقبتتون به خیر به حق حضرت ابوتراب
یا علی

پاسخ :

سلام علیکم
واقعا اگر مرحله قبل از پخت گوشت هارو تصور کنم نمیتونم بخورم
ولی تصور نمیکنم
این خروس رو هم به زور خوردم چون جز همون مبارزس که گفتم
یاعلی
مردی بنام شقایق ...
۲۸ بهمن ۹۷ , ۱۴:۵۹
سلام

یکی از لذت های بچگی ما همین بود اصن :))

مرغو خودم سر میبریدم
بعد میاوردم پر و بالشو میکندم و میزاشتم تا بابام برسه

بعد مراسم تشریح داشتیم
یکی یکی اعضای بدن مرغ مادر مرده رو بابام برام تشریح میکردم با توضیحات کامل علمی و من کیف میکردم :))))

الانم من همین کارو برا بچه هام میکنم ولی خب دیگه مرغای تو بازار همه تمیز شدس

پاسخ :

و علیک السلام
خداوکیلی سر بریدن مرغ تفریح محسوب میشه؟
آخه مگه بچه ها میتونن مرغ سر ببرن؟
به حق چیزای ندیده و نشنیده!!!
این خروس خود پدر پرورش داده بودن:)
مردی بنام شقایق ...
۲۸ بهمن ۹۷ , ۱۶:۳۶
وا
چرا نتونه؟
البت ما بچگیمونم مردونه بود😁


نه دیگه اون خط قرمز بود. من هیچ وقت مرغ و خروسای خودمو سر نبریدم.
خیلی بده. ادم به حیوون خونگی عادت میکنه
بعد دلش نمیاد بکشتش و بخورتش

پاسخ :

فکر میکردم با روحیه اش سازگار نباشه
بچه های قدیم از همون اول مرد بودن انگار:)


این خروسو هم پدر سر نبریدن و منم برای اولین بار وقتی دیدمش که خدا بیامرز شده بود
ریحانه
۲۸ بهمن ۹۷ , ۱۷:۴۵
مگه میشه خردسی که خودش مرده را خورد؟؟ خوب زبح اسلامی مگه نباید بشه؟ من وارد نیستما. گفتم بپرسم

پاسخ :

نه عزیزم خودش نمرده
دوست پدر سرشو بریدن
بله اگر خودش بمیره نمیشه خورد
😂مهسا😂 اا
۲۸ بهمن ۹۷ , ۲۲:۴۵
خیلی سخته درکت میکنم:-) 

پاسخ :

خیییلی...
واقعا حاضر بودم برم ذغال سنگ استخراج کنم ولی خروس پاک نکنم:)
سرباز کوچولو ...
۲۹ بهمن ۹۷ , ۰۰:۴۷
من یه بار میخواستن خروس بکشن اینقدر گریه کردم که منصرف شدن 
دووورت بگردم دل رحم منننن😍
اون ژن چال گونه تو خانواده و اقوام نزدیک نیست ولی من دارم :)))

پاسخ :

الهییییی ای جااااانم:)))
خوبه به حرفت کردن منصرف شدن:)))
حکایت تو مثل حکایت سید کوچولوی ماست یعنی هیچکی چال گونه نداره تو فامیل ما هیچکی ولی اون داره آخه چی میشد به جای اون من داشته باشم:((
بعدم چالش یه خورده پایینه بزرگ شه ریش دربیاره میره زیر ریش کاربرد نداره:))
نویسنده یافاطمه
۲۹ بهمن ۹۷ , ۱۴:۳۲
واااااای اصصصلاااا فکرشم نمیتونم بکنم که یه روزی پر خروس بکنم!!ینی حاضرم چاه بکنم،کل خونه رو بسابم اصلا هرکاری ولی هیییییییییچوقت به حیوونه مردده دست نمیزنمممممم اصصصلااا
البته تبریک بابت شجاعتت(علامت پیروزی!)

پاسخ :

خو منم هیچ وقت فکرشو نمیکردم:)))
اما سرم اومد...
الان که انجامش دادم واقعا حس پیروزی بزرگی دارم چون سخت تر از این مدل کارا سراغ نداشتم:)
ممنان
سرباز کوچولو ...
۲۹ بهمن ۹۷ , ۲۲:۰۳
آره واقعا :))))))
ههههههه کاش داشتی یه بانوی سادات با چال عجب به دل میشینه :)))
وای سید کوچولو اتفاقا ریش دربیاره بیشتر نمایان میشه چالش چون باعث میشه عمیق تر بنظر بیاد 
برای من بچه بودم زیاد معلوم نبود الان کاملا مشهود هست 

پاسخ :

:))))
قسمت نبوده:)))
سرباز کوچولو هم با چال گونه اش بااون عکس بامزه کوچولوییش عجب به دل میشینه...
فکر کنم فسقل سیدمون بزرگ شه خاستگارا پاشنه درو از جا بکنن
چال که داره چشماشم اندازه در قابلمس بامزه و بانمکم هست خواهری مثل منم که داره:))) والا
سرباز کوچولو ...
۳۰ بهمن ۹۷ , ۲۳:۲۷
فداتبشم ابجی قشنگمممم😍😍😍
قرار بود سید کوچولو رو بدی داداش من بشه :((((
اون مورد آخری که عالیه دیگه دخترا در دروازه رو میذارن رو سرشون

پاسخ :

عزییییییییزم:*
آها باشه ولی نمیشه داداش منم باشه داداش تو هم یاشه؟نمیتونم از ته تغاریمون دل بکنم:)
عزیزم در قابلمه:))))))
Parad ox
۰۱ اسفند ۹۷ , ۱۷:۴۹
حتما کابوس هم می بینین :))) 
خسته نباشین :) به این میگن مقاومت !

در جواب بی ربط نوشت : :))

پاسخ :

سلامت باشید:)))))
آره اتفاقا خواب یه بلاگرو دیدم که اصلا خوب نبود:(((
قیافشم اونجوری نبود که فکر میکردم:(
سرباز کوچولو ...
۰۱ اسفند ۹۷ , ۲۰:۰۶
باشه داداش دوتامون :)))

پاسخ :

نه پشیمون شدم از هم خودت:))
خیلی سر کارم میزاره:))

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

در جُستجوی عاشِقی

یَا مَــنْ بیـده کُــل مِفـتاح

السلام علیک فی آناء لیلک واطراف نهارک
Designed By Erfan Powered by Bayan